دوشنبه, ۸ آبان ۱۳۹۱، ۱۰:۳۶ ب.ظ
خدا گر ز حکمت ببندد دری
ز رحمت گشاید در دیگری ...
که البتّه در «بوستان» به این ضبط نقل شده:
خدای ار به حکمت ببندد دری
گشاید به فضل و کرم دیگری ...
چقدر این بیت شعر را برای تسلّای خودمان و عزیزانمان گفتهایم؟! مگر قرار نبود چشمهایمان را بشوییم و جور دیگر (جور بهتر البتّه!) ببینیم؟! خوب چه شد که «گشودن در» را «رحمت و فضل و کرم» دانستیم و «بستن در» را «حکمت و حکم و حکومت»؟!
مگر نمیشود که «بستن در» هم از ره «رحمت» باشد؟!
دوست دارم در حق شاگرد کوچکتان بزرگواری کنید و خاطراتتان را از «درهای بسته» که رحمت بودهاند برایم همینجا بنویسید. حقیر هم طُرفه حکایتی در این باب دارم که به وقتش برایتان بازگو میکنم!
زیاد منتظرم نگذارید! اجرتان با صاحبان نازنین این ایّام! یا حق ... .
۹۱/۰۸/۰۸
۱
۰
پاسخ:
سلام بزرگوار
انجام وظیفه کرده بودم، دقیقتر عنایت بفرمایید!
منتظر خاطرهتان هم هستم!
التماس دعا
پاسخ:
سلام استاد مهربان
سپاس برای شرب مدامتان ...
رحمت و حکمت، دو جلوهی ناز آن معبود نازنین هستند و در این شکّی نیست ... غرض از طرح این بیت این بود که چرا ما رحمت را عین حکمت و حکمت را عین رحمت نمیدانیم؟ آیا بسته شدن در، وقتی آن طرف خطری در کمین است، رحمت نیست؟ چرا داروی تلخ را «حکیمانه» میدانیم و داروی شیرین را نه؟
و ممنون از خاطره دلگیرتان! ولی خواهش حقیر آن بود که موردی را بفرمایید که گذر روزگار (این پختهکنندهی هر ناپخته) بعداً روشن کرده باشد «رحمت» بودن آن ناخوشایند را ... .
جسارتم را ببخشایید ... التماس دعا
پاسخ:
سلام بزرگوار
ممنون از عنایتتان
و به امید خوشبختی و عاقبت بخیریتان!
البتّه دوست داشتم خاطرهای بنویسید از مواردی که عاقبتش، پی به رحمت بودن آن "در بستگی" برده باشید!
و البتّه از لطفتان بسیار سپاسگزارم!
یا حق
پاسخ:
سلام استاد گرامی
منّت به سر حقیر گذاشتید ...
شراب و عیش نهان چیست کار بیبنیاد زدیم بر صف رندان و هر چه بادا باد
گره ز دل بگشا و از سپهر یاد مکن که فکر هیچ مهندس چنین گره نگشاد ...
بسیار شیرین و کامل نوشتید و جملهی آخرتان، تلنگری تکاندهنده است برای اصرار نداشتن بر آرزوهایمان ... .
التماس دعا
پاسخ:
سلام استاد
ممنون از قدم و قلم رنجه فرمودنتان ... .
در این که حضرتش منشأ حکمت و افعال حکیمانه است، شکّی نیست ... «هرچه آن خسرو کند شیرین بود ... چون درخت تین که جمله تین کند» امّا در این نکته باید درنگ کرد که چرا همواره حکمت حضرتش را فرای از رحمتش میدانیم و میبینیم؟ آیا نه این است که همهی صفات نازنینش عین هماند و حکمتش در واقع صورتی و جلوهای از رحمتش و همچنین رحمتش آهنگی از حکمتش است؟
و منتظر خاطراتتان هم هستم ... .
اجرتان با حضرت آفتاب
التماس دعا
پاسخ:
سلام بزرگوار
ممنون از نظر لطفتان
شاید هنوز زمانش نرسیده! این همان بهترین پاسخ است برای آن راز بسته شدن دربها ...
به امید فرا رسیدنش ...
پاسخ:
سلام استاد نازنین
رفتم و دیدم و مخصوصاً از این:
http://yanondesign.com/2012/10/to-support-of-the-iranian-work-and-capital.html#comment-5dpr5cGJNE8
بسیار محظوظ شدم! ممنون از لطفتان! خیلی عالی بود!
التماس دعا
پاسخ:
سلام استاد بزرگوار
ممنون از عنایتتان
بر شما هم مبارک ...
به امید حلول عید واقعی ...
التماس دعا
پاسخ:
سلام بزرگوار
خدای را شکر که بصیر هستید به رحمت دانستن حکمت و حکمت شمردن رحمت ... .
خداوند معرفتش را به حقیر هم عنایت فرماید
التماس دعا
پاسخ:
سلام بزرگوار، ممنون که آمدید و نوشتید ... .
با بند اول نوشتارتان و "ناز و نیاز" و "دستور و اطاعت" موافقم ... . ولی به نظرم در ادامه، قدری نیاز به توضیح هست.
وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ
بِشَیْءٍ مِّنَ الْخَوفْ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الأَمَوَالِ
وَالأنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ
...
"و قطعاً شما را به چیزى از
[قبیلِ] ترس و گرسنگى، و
کاهشى در اموال و
جانها و محصولات میآزماییم و
مژده ده شکیبایان را ... ."
حتماً بارها و بارها با این آیهی شریفه برخورد داشتهاید، و به "آزمون" و بشارت پاداش برای "بردباران" اندیشیدهاید؛ این که دوباره آوردمش به این دلیل بود که یک بار دیگر بخوانیدش و به "فاعلِ جمله" نگاهی دوباره بیندازید.بله! خداوند مهربان، آن "بلاء" و "آزمون" را به خودش نسبت داده (لنبلونّکم...) و آن را مؤکّد هم کرده (با لام و نون مشدّد تأکید) که حواسمان را بیشتر جمع کند! در نهایت معرفت و عبودیّت، هیچ ابایی نداشته باشید از این که کوچ محمدرضا و بیماری مادر را به خودش نسبت بدهید و شک نکنید که حضرت مهربانش، کوچکترین رنجشی از این انتساب نخواهد داشت!
نکته این است که گاهی ما دستهایی را میبینیم که در را میبندد (نویز و پنیسیلین) و از دستها و نیتهای پنهان (که در طول آن است) غافلیم ... . "اوست" که جان میگیرد، حال با چه دستی، بسته به مصلحت خودش است ... .حقیر به جدّ معتقدم که گذشت زمان، روزی حقیقت را آشکار خواهد کرد و خواهیم فهمید که چه
رحمتی در پس این بلاء و تحکّم بوده است ... .
برای دل مهربانتان صبر و آرام آرزو میکنم و درخواست میکنم یک بار دیگر
"برای قلب قاسم" را بخوانید ... .
التماس دعا ... .
پاسخ:
سلام دوباره
عید شما هم مبارک! ممنون از لطفتان و امیدوارم هر روزمان "عید واقعی" باشد ... .
التماس دعا
پاسخ:
سلام مجدّد
فرمودهاند: "الدّنیا سجن المؤمن و جنّة الکافر ..."
و فرمودهاند اگر روزگاری دیدی همه چیز بر وفق مرادت است و هیچ درد و غمی نداری، بدان که در "ایمان" خللی وارد آمده! قرار نیست در زندان خوش بگذرد ... .
مرد را دردی اگر باشد خوش است درد بیدردی علاجش آتش است ...
التماس دعا ...
پاسخ:
سلام سرورم
ممنون از لطف و دعوتتان ... .
چشمم روشن شد به نوشتهی نازتان ... .
مقبول حق!
التماس دعا
پاسخ:
سلام بزرگوار
خدمت میرسم و بهره میبرم ... ولی برای نظر گذاشتن، بلاگفا ایراد میگیرد که امکان درج نظر تبلیغاتی وجود ندارد! نمیدانم چرا و بارها هم امتحان کردهام و نتیجه همان بوده ... به هر حال اگر قصوری از جانب من بوده ببخشایید ...
آن کامنت را هم همین جا تقدیم میکنم:
آری! مشهد همیشه بهاری است ...
و ای کاش لینک آن نوای "آشنایی" را هم میگذاشتید تا بیشتر دل بدهیم و بهره ببریم ...
پیشاپیش عیدتان مبارک
التماس دعا
پاسخ:
سلام سرور بزرگوار
خداوند حتماً حکیم و رحیم است و حتماً گذشت زمان پردهها را خواهد درید و چشمها را بیناتر خواهد کرد ... .
ممنون که قابل دانستید و "اینها" را گفتید ... .
التماس دعا
پاسخ:
سلام بزرگوار
ممنون از لطف و مرحمتتان! عید شما هم مبارک!
ان شاء الله عیدیتان را از صاحب حقیقی این عید، که آمدنش عید حقیقی ماست، بگیرید ... .
شاد و تندرست و خدایی باشید، همیشه ... .
التماس دعا
پاسخ:
سلام و احترام
سپاس از لطف بیحدتان به این حقیر نالایق ...
بر شما هم مبارک!
التماس دعا
پاسخ:
سلام بزرگوار
عید شما هم مبارک و دست و دلتان پر از ارمغانهای نیک الهی ... .
خدای را سپاس که حکمت و رحمتش شامل حال همهی ما شده و میشود ... .
ممنون از آمدنتان و لطفتان
التماس دعا
پاسخ:
سلام ننه جون بزرگوار
عیدتان مبارک
ممنون از لطف و کرامتتان!
حتماً مزاحم خواهم شد
التماس دعا
پاسخ:
سلام استاد بزرگوار
ممنون از لطف و عنایتتان به حقیر ... .
خداوند، زیباترین تقدیر را برایتان بنگارد ...
برای آدم شدنم خیلی دعا کنید
یا حق