هم از آفتاب

چو رسول آفتابم به طریق ترجمانی ----- پنهان از او بپرسم به شما جواب گویم

هم از آفتاب

چو رسول آفتابم به طریق ترجمانی ----- پنهان از او بپرسم به شما جواب گویم

هم از آفتاب

علم، رسمی سربه‌سر قیل‌است و قال
نه از او کیفیتی حاصل، نه حال
علم نبود غیر علم عاشقی
مابقی تلبیس ابلیس شقی
علم فقه و علم تفسیر و حدیث
هست از تلبیس ابلیس خبیث
هر که نبود مبتلای ماهرو
اسم او از لوح انسانی بشو
سینه‌ی خالی ز مهر گلرخان
کهنه انبانی بود پر استخوان
سینه‌ی خود را برو صد چاک کن
دل از این آلودگی‌ها پاک کن...

آخرین مطالب

پربیننده ترین مطالب

مطالب پربحث‌تر

آخرین نظرات

  • ۳۰ مرداد ۹۴، ۱۷:۱۶ - فاطمه سلام

پیوندها

روضه سوم

جمعه, ۳ آذر ۱۳۹۱، ۰۸:۱۹ ب.ظ

علمدار علیه‌السّلام روز عاشورا دست داد و سر داد و جان داد، ولی از قدیم تاسوعا را به نامش کرده‌اند.

می‌گویم اگر برای علمدار اشک می‌ریزیم، نه اشک حسرت و عزا و مصیبت، که باید اشک حماسه باشد؛ و اشک حماسه می‌دانی یعنی چه؟ اشکی که وقتی می‌ریزی که می‌بینی برادرت، یکه و تنها، همچون شیر به جماعت بی‌شمار روبهان می‌زند و تار و مارشان می‌کند. برادر خوش قد و بالایت که ماه قبیله می‌خوانندش، تشنه و خاک‌آلود، می‌رزمد و می‌غرد و به «رودخانه رؤیاها» نزدیک می‌شود؛ بخواهی نخواهی چشمانت خیس می‌شود ... نمی‌شود؟

امام علیه‌السّلام را نمی‌دانم امّا ... نبرد برادر را می‌بیند و می‌داند که ساعتی دیگر، علمدارش، به همراه عَلَم به خاک و خون می‌افتد ...

آی جماعت عزادار! این‌قدر «آب آب» نکنید! آب آوردن بهانه بود برای اثبات عاشقی عبّاس علیه‌السّلام ... شاهدش هم، آب نخوردنش ... .

یادتان هست:

والله إن قطعتموا یمینی       إنّی أحامی أبداً عن دینی ...

به خدا به اندازه‌ی ده شب روضه، «اشک حماسه» دارد این تک بیت رجز ...

و ...

آن سیصد متر از فرات تا حرم، چه بر سر علمدار آمد که برای اوّلین بار فریاد زد: برادرم! برادرت را دریاب ...

********

مادّه‌ی عمل‌کننده‌ی مینهای منوّر، ترکیباتی از فسفر است که سوختن آن، غیر از نور شدید و خیره‌کننده، بین 5000 تا 7000 درجه‌ی سانتیگراد حرارت ایجاد می‌کند ... گرمایی که به راحتی فولاد را ذوب کرده و حتّی به جوش می‌آورد ... حالا تصوّر کنید وسط عملیات، در هنگام گشودن معبر، مین منوّر عمل کند و برای لو نرفتن محلّ استقرار رزمندگان، جوان 16-17 ساله با شکم روی مین‌ِ شعله‌ور بخوابد ...
 می‌دانم که چند ثانیه بیشتر طول نمی‌کشد تا پرواز روحش، ولی به نظرتان چقدر تشنه می‌شود ...؟

********

می‌دانستم که داوود میرباقری کاربلد است و اگر هم چهره‌ی علمدار را نشان داده، حتماً طوری این کار را کرده که حرمتی نشکند و وهنی نشود ... و دلم گرفت وقتی دیدم «مختارنامه» بی علمدار شد ...

امّا امروز خواندم که آن تکه‌های بریده شده، از جایی درز کرده و در اینترنت پخش شده ... دیدمش و باریدم ...

شما هم اگر خواستید، اینجا شاید باشد هنوز و

اگر یادتان بود و باران گرفت     دعایی به حال بیابان کنید ...

یا حق ...

۹۱/۰۹/۰۳ موافقین ۲ مخالفین ۰
میرمحمد

دل‌نوشت

نظرات  (۷)

روزنامه آمریکایی نیویورک تایمز در گزارشی درباره جنگ 8 روزه غزه نوشت:

«موشک های ایران در غزه دولت تهران را به وجد آوردند.»
پاسخ:
سلام

نصرٌ من الله و فتح‌ٌ قریبٌ ...

التماس دعا ...
مـیـان هــمهمـــه تیــری پــریــد آهسته
 و از نـــگاه تـــری خــون چکیــد آهسته
وآب دســت بـه دامــان مــاه صحرا شـد
همین که مشک گــریبان دریــد آهسـته
نـگاه مشــک گـریـزان به خیمه ها افتاد
وآب زیـــر لــب آهــی کشــید آهســته
غبار و شیهه‌ی اسبان کمان و تیغ دغا
نســیـم، زیــر علـم، می‌خزید آهسـته
سـوار، خـم شد واز اسب، به زیر افتاد
بـــه‌روی خــــاک بـــلــا  آرمــید آهسته
و در میــان هیـاهوی اسـب‌ها، آن مرد
صدای ناله‌ی زهرا (س)، شنید آهسته
و بـــر جنــــازه‌ی او آفــتــاب را دیــــدم
که زیــر بار غمش می خمید ، آهسته
و در جــواب شــهیدان که منتظر بودند
ســتــون خیمــه‌ی او را کشید آهسته
پاسخ:
سلام، ممنون...

بادها، نوحه خوان
بیدها، دسته زنجیر زن
لاله‌ها، سینه‌زنانِ حرمِ باغچه
بادها، در جنون
بیدها، لاله‌گون
لاله‌ها، غرق خون،

خیمه خورشید سوخت
برگ‌ها، گریه‌کنان ریختند
آسمان، کرده به تن پیرهن تعزیه،

طبل عزا را بنواز ای فلک ...


از: مرحوم عمران صلاحی


دیدمش و باریدم ...
التماس دعا
پاسخ:
سلام بزرگوار
خداوند بپذیرد ...
التماس دعا ...

سلام بر شما؛

روزها و شب های سوگواری، تسلیت؛

دعا بفرمایید.

پاسخ:
سلام بزرگوار
ممنون از تعزیت و تسلیتتان ...
عاقبتتان شهادت ...
التماس دعا
۰۴ آذر ۹۱ ، ۱۲:۱۳ رخنه در اسرار
درود استاد
و التماس دعا
پاسخ:
سلام بزرگوار
ریزه خور سفره فضل شماییم ... استاد شمایید ...
برای آدم شدنم، نصیحت و دعایم کنید ...
یا حق
بوی سیب می آید از غزه... بوی بمب های فسفری...
بوی خون، اوج عداوت و کین...
عرب با غرب فرقش تنها در یک نقطه است و آن هم همین غزه است. غزه ای که بقیة الله فلسطین و مهد مسجد الاقصی است. و آنجا که کوفیان به عهد خود وفا نکردند و بر سر نامه هایی که نوشتند نماندند، اعراب نیز مسلمانان غزه را در خاک غریبی تنها گذاشتند.
حسین به نیزه ی غریبی تکیه داده بود، اکبر ارباً اربا بود و عباس قطعه قطعه... سقف های غزه آوار بود بر پیکر پیرزنان و پیرمردان و کودکان.
.
.
سلام و رحمت خدا
به روز هستیم..
پاسخ:
سلام بزرگوار
و بوی فرج می‌دهد این غربت ... بوی صبح می‌دهد این سیاهی شب ...
دعا کنید برای طلوع آفتاب ...
یا حق

سلام و عرض تسلیت.

آمدم چند خطی  بنویسم،اشک های دلم اجازه نداد.

به قول خودتان:"برای آدم شدنم خیلی دعا کنید"

عزادری هایتان مورد قبول درگاه حق

اجرتان با صاحب نانزنین این روزها.

یاحق

پاسخ:
سلام بزرگوار
اشک و دل ... خداوند برکت دهد به این عشق‌بازی‌تان ...
خدایی بمانید ...
التماس دعا ...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">