هم از آفتاب

چو رسول آفتابم به طریق ترجمانی ----- پنهان از او بپرسم به شما جواب گویم

هم از آفتاب

چو رسول آفتابم به طریق ترجمانی ----- پنهان از او بپرسم به شما جواب گویم

هم از آفتاب

علم، رسمی سربه‌سر قیل‌است و قال
نه از او کیفیتی حاصل، نه حال
علم نبود غیر علم عاشقی
مابقی تلبیس ابلیس شقی
علم فقه و علم تفسیر و حدیث
هست از تلبیس ابلیس خبیث
هر که نبود مبتلای ماهرو
اسم او از لوح انسانی بشو
سینه‌ی خالی ز مهر گلرخان
کهنه انبانی بود پر استخوان
سینه‌ی خود را برو صد چاک کن
دل از این آلودگی‌ها پاک کن...

آخرین مطالب

پربیننده ترین مطالب

مطالب پربحث‌تر

آخرین نظرات

  • ۳۰ مرداد ۹۴، ۱۷:۱۶ - فاطمه سلام

پیوندها

عرفه

پنجشنبه, ۴ آبان ۱۳۹۱، ۰۶:۱۲ ق.ظ

عرفه، عرفان


لاف عاشقی می‌زنم! می‌گویم عاشقم ولی عاشق چه؟ که؟ منی که نمی‌شناسمش ... معشوق را تا در نیابی، چگونه می‌توانی دوست بداری؟ فرمودند «ما عرفناک حقّ معرفتک ...» و من می‌گویم «ما عرفتک شیئاً ...»

نشسته‌ام این پایین و چشم به پرده می‌سایم، غافل از این که یار در پرده است ولی این پرده، یار نیست ... .

چون رفته‌ای دامن‌کشان من از تخیّل سوده‌ام

بر پرده‌های چشم خود منت کشان دامان تو

هر شیوه کز شرم و حیا در پرده بودت ای پری

از پرده آوردی برون، ای من سگ عرفان تو ...

 

عرفه، عرفات

 

عرفات، صحرای جنون است ... «آدم» هم که باشی، برای جبران ترک اولی باید مجنون شوی و «صحرانشینی» کنی!

خوبی صحرا آن است که وسیع است ... همه در آن جا می‌شوند، همه ... . حتّی اگر به آن طول و عرض جغرافیایی معروف پایت نرسید، همه جا برایت عرفات است! آخر مگر جایی هست که معشوق نباشد؟

در صحرا بنشین و چشم بدار به راه ... پاک پاک که شدی، معشوق خودش می‌آید و به خانه‌اش می‌بردت ... . می‌آید! می‌بردت! این دو واژه را بارها بخوان و بگو و چشم بدار به راه ... .

می‌خواهی آتش بگیری؟ این را هم بخوان:

«اءَعْظَمُ اءَهْلِ عَرَفات جُرماً مَنْ اِنْصَرَفَ وَهُوَ یَظُنُّ اءَنَّهُ لَمْ یَغْفِرُ لَهُ»

در میان کسانى که به عرفات رفته‌اند، بزرگترین گناه را کسى مرتکب شده است که از عرفات برود و گمان کند خداوند او را نبخشیده است ... .

 

عرفه، معروف

 

عاشق که شدی، رخت زرد می‌شود، خنده و گریه‌ات بوی جنون می‌دهد، قیافه‌ات از دور داد می‌زند که حالت خوش نیست!

آخرین نفری که می‌فهمد عاشق شده‌ای، خودت هستی! بس که فاش است این دیوانگی ... .

عاشق که شدی، خواهی نخواهی رسوا می‌شوی، و معشوق خوش دارد این رسوایی را ... .

پرده‌های تو در تو دارد عاشقی و یک پرده‌اش این است که جز معشوق، نمی‌بینی ... . سینه‌ات که پر شد از آتش عشقش، می‌گدازی و می‌سوزی و ... چشمت پاک می‌شود ... .
 

منم که شهره‌ی شهرم به عشق ورزیدن

منم که دیده نیالوده‌ام به بد دیدن

ز خط یار بیاموز مهر با رخ خوب

که گرد عارض خوبان خوش است گردیدن

 

عرفه، اعتراف

 

معروف عاشقی که شدی، معشوق هم خبردار می‌شود از این شیدایی و جنونت! اصلاً اولین نفری که باخبر می‌شود، خود جنابش است! ولی خوش دارد که بیایی و چشم در چشمش، همه چیز را بگویی ... اقرار کنی تا صاف شوی ... آری، پرده‌ی دیگر عاشقی «اعتراف» است! در محضر حضرتش زانو بزن، دست دراز کن و اعتراف کن!

اعتراف کن که هیچ نبوده‌ای و او هستی‌ات بخشید ...

اعتراف کن که بد کردی و او آقایی کرد با خوبی کردنش ...

اعتراف کن که بیش از لیاقتت به تو بخشید ...

اعتراف کن که شرم داری از خطای بیش از این ... بس که بزرگی کرد و پرده انداخت بر تبه‌کاریت ...

و اعتراف کن که با این همه، باز هم دوستش داری ... دوستش داری ... دوستش داری ...

 

عرفه، معرّف

 

رویم نمی‌شود در خانه‌اش را بزنم ... سیاه‌کاری‌ام از حد گذشته ... نه که معشوق نبخشایدم، من دیگر رویش را ندارم؛ بس که من شکستم و او چشم ببست ... .

عاشقش شدم و وصلش را می‌خواهم، با این «بی‌آبرویی» چه خاکی بر سرم کنم؟ اگر رفتم و راهم نداد چه ... ؟

وای که نمی‌دانید چقدر نازنین است آن معشوق! خودش راهش را یادم داده! آدم شریفی را می‌آورم، او را جلو می‌اندازم و خودم پشت سرش شرفیاب می‌شوم ... . معشوق به حرمت شرف و آبروی آن آدم شریف، رویم را زمین نمی‌اندازد و راهم می‌دهد ... .

آری! با معرّف می‌روم ... معرّفی که امضایش همه‌ی سیه‌رویان اوّلین و آخرین را ضامن است برای شرف‌یاب شدن ... حتّی اگر خودش بی‌سر به محضر معشوق مشرّف شده ... .

 

عرفه، عرفه

 

هر آن که جانب اهل خدا نگه دارد

خداش در همه حال از بلا نگه دارد

حدیث دوست نگویم مگر به حضرت دوست

که آشنا سخن آشنا نگه دارد

دلا معاش چنان کن که گر بلغزد پای

فرشته‌ات به دو دست دعا نگه دارد

گرت هواست که معشوق نگسلد پیمان

نگاه دار سر رشته تا نگه دارد


امروز، بار عام حضرت معشوق است ... بار عام یعنی حضرت یار به تخت نشسته و همه را راه می‌دهد ... . کوچک و بزرگ، زشت و زیبا، خوب و بد، سپیدروی و سیه‌روی ... همه همه همه .... .

و خودش فرموده که اگر آن شب را نتوانستی دریابی، امروز را دریاب ... شاید آخرین فرصت باشد!

امروز عید عاشقان است ... و چه عیدی از روز وصل بالاتر؟

زمان و مکان در عرفه به هم می‌آمیزند ... عرفه، در عرفاتی، که فردا به خانه‌ی معشوق درآیی ... عرفات می‌شود عرفه و خانه‌ی خدا، روز پاک شدنت و به «قربت» قربان رسیدنت ... .

امروز راه به راه می‌آمرزد و با لبخند به آغوش می‌کشد ... .

امروز، خیلی چیزها را می‌شود شناخت ... خود را، معشوق را و بندگی را ... . و تا نشناسیش، محرم نمی‌شوی ... .

امروز دست در دست «معرّف» بگذار و ناله کن! و بدان که می‌پذیردت! خود حضرت معشوق گفته:

 

 قُلْ یَا عِبَادِیَ الَّذِینَ أَسْرَفُوا عَلَى أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعًا إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ... .

بگو: ای بندگان من که به خودتان ستم کرده‌اید! از رحمت او ناامید نشوید که او همه‌ی گناه‌ها را، همه‌ی همه را، یک جا می‌بخشد! شک نکنید که آمرزنده و بسیار بسیار مهربان است ... .

 

و عاشق! به خدمت معشوق رسیدی، برای آدم شدن این سیه‌کار هم دعا کن ... !

 

* «دعای عرفه» را با «معرفت» بخوانید ... شتاب نکنید برای ختمش! این عشق‌بازی «معرّف» نازنین است که با حضرت «معشوق» زمزمه کرده ... سطری را که خواندید و فهمیدید و «فهمیدید» به سطر بعدی بروید ... من ضامنم که ثواب خواندن یک سطر با دل و جان، هزاران بار بیشتر باشد از بیست صفحه، لقلقه‌ی زبان ... .

 

۹۱/۰۸/۰۴ موافقین ۱ مخالفین ۰
میرمحمد

دل‌نوشت

نظرات  (۲۰)

شب وصل است و طی شد نامه هجر
سلام فیه حتی مطلع الفـــــــــــــــــجر...
چقدر از دل برخواسته بود این متن که اینقدر زیبا و با ترنم به دل نشست...
...
...
التماس دعا
پاسخ:
سلام استاد بزرگوار
به امید طلوع فجر «انسان» در یکی از همین جمعه‌های زود زود زود ...
ممنون از نظر لطفتان
اجرتان با حضرت آفتاب
التماس دعا
اللهم اجعلنی اخشاک کانی اراک...
خدایا ! به من آن مقام ترس و خشیت از جلال و عظمتت عطا کن که گویی تو را میبینمـ
پاسخ:
سلام
أنت کما أحبّ ... فاجعلنی کما تحبّ ...
---------
ممنون از آمدنتان ... برای آدم شدنم دعا کنید ...
یا حق

سلام

"مَن عَرَفَ نَفسَه فَقَد عَرَفَ رَبَّه"، کاش میسّر شود...؛

عیدتان مبارک، التماس دعا.

پاسخ:
سلام
برای همان هم، خود جنابش باید دستمان را بگیرد ...
و کاش دستش را رها نکنیم ...
ممنون از آمدنتان
عید شما هم مبارک
یا حق
۰۵ آبان ۹۱ ، ۰۳:۰۵ آهسته عاشق می شوم
الهی مقدر فرما آنچه در این عید ذبح میشود،منیت من باشد به پای ربانیت تو 
عیدتان عید باد[گل]
.
.
.
التماس نور[گل]
پاسخ:
سلام
و خدا بپذیرد این قربانی را ...
ممنون که آمدید
هر روزتان عید باد!
التماس دعا

سلام برادر بزگوارم

عیدتان مبارک.

عاشقیمان را دو چندان کرد دلنوشته تان ...

هرچه که از دل برآید،لاجرم بر دل نشیند ...

عطر عرفات نصیبتان !

التماس دعا

در پناه او که مهربان ترین است

پاسخ:
سلام بزرگوار
ممنون از نظر لطف و عنایتتان ...
«عید واقعی» از آن شما خوبان است ... گوارایتان ... و این کمترین را از دعای خیرتان فراموش نفرمایید ...
اجرتان با دادار مهربان
التماس دعا ...
۰۵ آبان ۹۱ ، ۲۳:۳۷ مسیح کردستانی
بنده خوب خدا سلام..
سپاس بابت قوت قلب تان...
راستش هنوز چند وقتی است که دوستانمان در بیان احتمالا سرشان شلوغ است ، فعلا که متاسفانه حتی نظراتم را هم تایید نکرده اند در وبلاگشان...
پاسخ:
سلام استاد مهربان
ممنون از لطفتان
امید که به پاسخ برسید و هرچه زودتر سایه‌تان را در «بیان» بالای سرمان ببینیم!
شاد و موفّق باشید
التماس دعا ...
۰۶ آبان ۹۱ ، ۰۹:۲۴ می خواهم آخوند شوم
به بهقالب جدید مبارک!!!!
برادر تیکه انداختید قلم اول رو با اخلاص بزنم یعنی می خواید بگید ما ریاکاریم دیگه عجب
انشاءالله قلم به نام آقا و یادش می زنم بعد مطالعه کنید بعد درجه خلوص ما رو بسنجید در مورد الاخلاص فی العمل بگم که و هوالامل انشاءالله اگر نداریم خدا بده داریم زیادش کنه یا حق
پاسخ:
سلام بزرگوار
ممنون از لطفتان
هرگز هرگز قصد جسارت نداشتم و در اخلاص شما بزرگوار هم شکّی نیست؛ نکته‌ای که عرض کردم فقط و فقط ناظر به این معنا بود که در صورت وجود «جوهر اخلاص» کلام شما مؤثّر و همه‌گیر خواهد بود ... .
سنجش درجه‌ی خلوص هم کار این بنده‌ی تبه‌کار سیه‌روی نیست ... . امید که شاد و آرام و تندرست و خدایی زندگی کنید.
اگر شائبه‌ی بی‌حرمتی در عرض حقیر بوده، جدّاً عذرخواهم.
التماس دعا
سلام..
هم ممنون از اومدنتون..
و هم مطلب قشنگی بود..مرسی..
التماس دعا..
پاسخ:
سلام بزرگوار
هم ممنون از آمدنتان! و هم سپاس از نظر لطفتان به حقیر ... .
اگر ظاهر قشنگ است، دعا کنید باطن هم ...
یا حق
۰۶ آبان ۹۱ ، ۱۲:۵۴ گــل استـــم :)
سلـام..وقتتون به خیر..
من واقعا شرمندم..این روزا واقعا فرصت اینترنت رو ندارم[ناراحت]
قبول باشه طاعات و عباداتتون..انشاءالله عرفه های بعدی رو در صحرای عرفات باشید..
پاسخ:
سلام بزرگوار
شرمنده‌، دشمن و بدخواهتان باشد! این درد مشترک است که مشغله و ضیق وقت آدمها را از هم غافل می‌کند!
ممنون از دعای خوبتان
برای هدایت بنده هم دعا کنید ...
سلام اخوی قرار نبود بری دیگه به مشکات سر نزنی ؛ وب خوبی داری من بهت سر می زنم . راستی اگر دوست داشته باشی همدیگه رو لینک کنیم یاعلی
پاسخ:
سلام سرور عزیز
ممنون از نظر لطفتان و شرمنده از قصور حقیر ... متأسّفانه مشغله و کمبود وقت، گاهی باعث غفلت می‌شود ... .
اجرتان با حضرت آفتاب
التماس دعا
به فضل الهی بنده وب شما را لینک کردم شما هم اگر دوست داشتی مشکات رو لینک کنی خیلی خوشحال می شم یاعلی
پاسخ:
سلام بزرگوار
ممنون از لطف و حسن ظنّتان به حقیر
انجام وظیفه نمودم ...
التماس دعا
سلام
سایه کدام است؟! شاگرد کیست؟! اینطور نگویید، اذیت میشوم بدجور!!
ممنون از لطفتان به این حقیر،
اتفاقا مطالبتان را خواندم، منتهی نظر نگذاشتم که ریا نشود :)
با آرزوی توفیق
التماس دعا
پاسخ:
سلام بزرگوار (استاد کریم!) مدیونم همیشه به عنایت همیشگیتان به این بنده نالایق ...
و ممنونم که می آیید و هوایم را دارید که مبادا خطا کنم -هرچند در سکوت- ...
اجرتان با حق مهربان
التماس دعا

رویم نمی‌شود در خانه‌اش را بزنم ... سیاه‌کاری‌ام از حد گذشته ... نه که معشوق نبخشایدم، من دیگر رویش را ندارم؛ بس که من شکستم و او چشم ببست ... .

عاشقش شدم و وصلش را می‌خواهم، با این «بی‌آبرویی» چه خاکی بر سرم کنم؟ اگر رفتم و راهم نداد چه ... ؟


سلام بر شما. از همه بیشتر این چند خط بر دلم نشست. ان شاء الله حاجت روا شوید.
پاسخ:
سلام بنده‌ی خوب خدا ... ممنون از نظر لطفتان ...
با حسن ظن دیده‌اید، وگرنه همان هم قابل نبوده و نیست ...
برای آدم شدنم دعا کنید
یا حق

سلام

ممنون

پاسخ:
سلام بزرگوار
سلامت و سرفراز باشید
التماس دعا
سلام وقت بخیر،با ما تبادل لینک میکنید آیا؟
پاسخ:
سلام بزرگوار
ممنون از لطفتان
شما دست به قلم بشوید، انجام وظیفه خواهم کرد ان‌شاءالله!
عزّت مستدام ...
التماس دعا ...

سلام استاد..
فوق العاده بود..مثل همیشه!
وااااقعا به دلم نشست..
خــــیـــــــــلی التماس دعا..:(((


(شرمنده بـ خاطر تاخیر خیلی خیلی زیادم!:(
لینک ـتون اصلاح شد..)

پاسخ:
سلام بزرگوار
«استادی» مرام و معرفت خودش را می‌طلبد که بنده ندارم ... پس بیش از این شرمنده‌ام نکنید ... .
و نظر لطفتان است ... شاید از دل برآمده که بر دل مهربانتان نشسته ... شاید ...
برای آدم شدنم دعا کنید ...
یا حق

سلام

عمیت عین لاتراک... کور باد چشمی که تو را نبیند! (فرازی از دعای عرفه)

ای من فدای آنکه دلش با زبان یکیست

یاعلی

پاسخ:
سلام استاد

در طریق عشق‌بازی امن و آسایش بلاست!
ریش باد آن دل که با دست تو جوید مرهمی ...

ممنون از عنایتتان ... و ای کاش زبان و دل من هم ...
برای آدم شدنم خیلی محتاج دعای شما خوبان هستم ...
مجددا سلام..
وقتی میام اینجا و نوشته هاتون رو میخونم و میخوام کامنت بذارم ناخودآگاه این لقب "استاد" نقش می گیره تو ذهنم!
چی میشه گفت خب؟!

بله..ب احتمال خیــــلی زیاد از دل بر میاد..

ممنونم.. :)
پاسخ:
سلام دوباره
باز هم عرض می‌کنم ... عمیقاً معتقدم که به هیچ عنوان لایق این همه لطف و تمجیدتان نیستم ...
و این که بر فرض هم که نوشته‌ام «خوب» به نظر برسد، ملاکی برای قضاوت نیست ... دعا کنید «عمل» و «باطن»م خوب شود ...
اجرتان با داور مهربان
التماس دعا ...
۱۳ آبان ۹۱ ، ۰۲:۱۷ آهسته عاشق می شوم
 زیر چتر بوسه ها ، آسمان غدیر شد

فرصت ِ تنفس ِ نغمه ی کویر شد

ترجمانی از بهشت ،ترجمانی از خدا

روی دست ِ عرشیان، آیه ای غدیر شد . . .
.
.
.
التماس نور[گل]
پاسخ:
سلام استاد
ممنون از تحفه‌ی زیبایتان ...
عیدتان مبارک و هرروزتان عید واقعی ...
التماس دعا
Thanks for finally talking about > عرفه :: هم از آفتاب

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">