به نظرم یکی از عادتهای خوبم است، این که خوش ندارم کنار خیابان معطّل بمانم! وقتی مسیری را میخواهم با تاکسی بروم، کنار خیابان منتظر نمیایستم، همان مسیر را همان کنار خیابان شروع میکنم به پیاده رفتن! نهایتاً ممکن است آدم یکی دو ایستگاه را پیاده گز کند، ولی میارزد به این که از آن احساس علّافی کنار خیابان و نگاههای التماس آمیز به رانندگان محترم رها شود!
شما را هم توصیه میکنم به این تجربه! واقع قضیه این است که همانطور که شما نیاز دارید به وسیله نقلیه، آن رانندهی عزیز هم به همین درآمد مسافرکشی نیاز دارد؛ پس چرا همیشه شما چشمانتظار بایستید و سر خم کنید و منتظرش بمانید؟! خداوند دو پای سالم به شما داده که سرتان را بالا بگیرید و راهتان را بروید! بگذارید رانندهای که واقعاً مایل به رساندنتان هست، خودش پشت سرتان بوق بزند!
قصدم به هیچ عنوان جسارت به عزیزان زحمتکش تاکسیران نیست، میخواهم عرض کنم که قدر نعمت نازنین سلامتی را بدانید و تا میتوانید پیادهروی کنید! حتّی به این بهانه! باشد که تندرست بمانید!
نکتهی یکم: پیش آمده که توی رودرواسی این پیادهروی، تا مقصد هم پیاده رفتهام! نمونهاش همین چند روز پیش از انتهای بلوار شهید مدرّس تا حرم مطهّر! مسافت زیادی نیست، ولی مثلاً عجله داشتم! الآن که فکرش را میکنم، میبینم ضرری هم نکردم! شاید اگر سواره بودم، بیشتر از آن معطّل ترافیک میشدم!
نکتهی دوم: ملاحظات ایمنی (مخصوصاً در جاهایی که خیابان خلوت و سرعت خودروها زیاد است) فراموش نشود!
نکتهی سوم: خواهران محترمهای که میخوانندم، در عمل به این توصیه احتیاط فرمایند! شاید وجههی خوبی نداشته باشد برایشان!
و نکتهی چهارم: زندگی همین است ... معطّل حصول "شرایط مطلوب" نمانیم ... پیاده هم اگر شده، راه بیفتیم ....
تو پای به راه در نه و هیچ مپرس خود راه بگویدت که چون باید رفت ...
زودتر به مقصد میرسیم ...
<