هم از آفتاب

چو رسول آفتابم به طریق ترجمانی ----- پنهان از او بپرسم به شما جواب گویم

هم از آفتاب

چو رسول آفتابم به طریق ترجمانی ----- پنهان از او بپرسم به شما جواب گویم

هم از آفتاب

علم، رسمی سربه‌سر قیل‌است و قال
نه از او کیفیتی حاصل، نه حال
علم نبود غیر علم عاشقی
مابقی تلبیس ابلیس شقی
علم فقه و علم تفسیر و حدیث
هست از تلبیس ابلیس خبیث
هر که نبود مبتلای ماهرو
اسم او از لوح انسانی بشو
سینه‌ی خالی ز مهر گلرخان
کهنه انبانی بود پر استخوان
سینه‌ی خود را برو صد چاک کن
دل از این آلودگی‌ها پاک کن...

آخرین مطالب

پربیننده ترین مطالب

مطالب پربحث‌تر

آخرین نظرات

  • ۳۰ مرداد ۹۴، ۱۷:۱۶ - فاطمه سلام

پیوندها

۳ مطلب در تیر ۱۳۹۲ ثبت شده است

یک: قبل از همه، توجّهتان را جلب می‌کنم به گفتاری عالی که دوست بزرگوار و استاد عزیزم، سرکار خانم طلیعه‌ی گرامی برایم نقل فرمودند. برای مادران عزیز و سنگرداران جبهه‌ی فرهنگی فرزندپروری، خواندن این مطلب را خیلی خیلی ضروری می‌دانم ... . نوع نگاه نویسنده‌ی این مطلب -سرکار خانم رضوان- برای حقیر خیلی جذّاب و آموزنده بود ... . بخوانید و به دیگران هم توصیه فرمایید: مأموریت زیبای من ...

دو: خیلی وقت است که یک عذرخواهی درست درمان بدهکارم، به همه‌ی خوانندگان مهربان این جریده‌ی ناقابل (مخصوصاً دوست باوفا و بامعرفت، صبای عزیز که خیلی مایلم بدانم جدیداً کجای این دنیای شلوغ می‌نویسند) که مشغله‌ی فراوان، توفیق حضور بیشترم را گرفته است ... . هرچند این تصدیع ِ کمتر، از جهتی به نفع وقت و حال شما بزرگواران است، ولی لطف همیشگی شما نازنینان و امر مطاعتان باعث شد که سعی می‌کنم بیشتر خدمت برسم. و همیشه دعا کنید حرفی برای گفتن باشد و حالی برای نوشتن ... .

سه: از حال و روز این روزهایم بگویم؛ چند ماهی است میهمان طولانی مدّت منزل مادرخانم گرامی شده‌ایم! راستش به لطف و کمک خدای مهربان، و با همکاری و همیاری خانواده‌ی عزیزم (مخصوصاً مادر مهربانم که بدون جرأت دادن ایشان، حتّی فکر خانه‌دار شدن هم نمی‌کردم!) در همین پس‌کوچه‌های پایین پای امام رئوف علیه السلام، خانه‌ای نُقلی و جمع و جور خریدم که چون پولم کم بود، مجبور شدم بخشی از آن را از خانواده قرض کنم و برای تأمین بقیه، منزل را به اجاره و قرض‌الحسنه موقّتاً در اختیار خانواده‌ای قرار دهم... . حالا کم کم موعد جابه‌جایی مستأجر گرامی فرارسیده و با توفیق خداوند کریم، درگیر گرفتن وام برای از اجاره در آوردن منزل هستم و شاید همین روزها به آنجا نقل مکان کنیم... . این روزها و شب‌ها برای حلّ مشکل ازدواج و مسکن همه‌ی جوانان دعا کنید؛ آخرش هم دعایم کنید که این مرحله به خیر بگذرد و از پس اقساط سنگین آن وام هم بربیایم!

چهار: شرمنده‌ام که این مدّت،‌ از خیلی مسائل و اتّفاقاتی که برای عزیزان و دوستان وبلاگی‌ام افتاده بی‌خبر بوده‌ام ... . باخبر شدم که چندتا از این عزیزان به سلامتی و کام خوش، ازدواج کرده‌اند که برایشان آرزوی خوشبختی و سعادت می‌کنم ... . خبر تلخی هم که خیلی دیر متوجّه شدم، ارتحال مادر عزیز و فرشته‌خوی یکی از دوستان قدیمی‌ بود ... . برای شادی روح آن مرحومه، در این لحظات اذان مغرب اولین روز رمضان امسال دعا می‌کنم و از شما همراهان عزیز هم التماس دعا دارم ... .

این عزیز، میهمانی هم در راه دارند؛ برای سلامتی این دو عزیز و نیز مادر و فرزند دیگری که ایشان هم نور چشمم هستند و حقّ زیادی به گردنم دارند، خیلی دعا کنید .... .

دست و دلتان در این ماه عزیز، پر از تحفه‌های الهی! التماس دعا!

اذان مغرب مشهد مقدس، ساعت 20:10 ...

مرتبط:

پراکنده‌ها (1)

پراکنده‌ها (2)

پراکنده‌ها (3)

پراکنده‌ها (4)

پراکنده‌ها (5)

میرمحمد
۱۹ تیر ۹۲ ، ۲۰:۱۰ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۸۳ نظر

یکم رمضان 1434

این دهان ب‍‍ستی، دهان‍‍ی باز ش‍‍د         تا خورن‍‍دهٔ لق‍‍مه‌های راز ش‍‍د

لب فروب‍‍ند از طعام و از شراب              سوی خوان آسمانی ک‍‍ن شتاب

گر تو ای‍‍ن ان‍‍بان ز نان خالی کن‍‍ی          پُر ز گوهرهای اج‍‍لالی کن‍‍ی

طفل جان از شیر شی‍‍طان باز ک‍‍ن         بعد از آن‍‍ش با مل‍‍ک انباز ک‍‍ن

چ‍‍ند خوردی چرب و شی‍‍ری‍‍ن از طعام      امتحان ک‍‍ن چ‍‍ند روزی در صیام

چ‍‍ند شب‌ها خواب را گ‍‍شت‍‍ی اسی‍‍ر       یک شب‍‍ی بی‍‍دار ش‍‍و دول‍‍ت بگی‍‍ر


وزن «فَعَلان» در زبان عربی، مربوط به افعالی است که دلالت بر جوش و خروش و حرکت و دگرگونی می‌کنند، مانند مصادر «غَلیان»، «فوران»، «هیجان»، «جَوَلان» و «رمضان». در رابطه با ریشه‌ی «ر م ض» هم دو نقل هست؛ باران پاییزی که گرد و خاک می‌زداید و یا گرمای حاصل از تابش شدید آفتاب ... . برآیند این معانی شاید این باشد که «رمضان» را از آن روی رمضان گفته‌اند که در آن جنبش و تلاشی به بندگان می‌افتد که در زیر اشعّه‌ی تند آفتاب مغفرت، غبار گناه از وجود بزدایند و دل به خورشید رحمت حق، گرم کنند ... .

پس قرار است در این ماه عزیز، سکون و سردی و فسردگی برآشفته شود و رنج تقلّا و تکاپو و گاه آفتاب‌سوختگی و تشنگی و گرسنگی به جانمان بیفتد! پس نباید خیلی از سختی آن ترسید! پس نباید توقّع روزه‌داری آسان داشت! پس نباید خیلی هم نگران کم شدن وزن و اذیت شدن پوست و ... بود!

همیشه گفته‌ایم و گفته‌اند از برکات معنوی روزه‌داری و البتّه درست است که «روزه‌داری» واقعی، به بستن چشم و گوش و اعضا و جوارح از گناه حاصل می‌شود، ولی از همان اسکلت اولیه‌ی آن -که همان تشنگی و گرسنگی است- هم نباید غافل شد!

این را گفتم برای این که می‌بینم شاید بیش از نیمی از مطالبی که این روزها در رسانه‌ها و اینترنت در مورد روزه‌داری می‌بینم و می‌خوانم، در مورد راه‌کارهای روزه‌داری آسان و تشنه و گرسنه نشدن است!

شاید شما خواننده‌ی گرامی که از آن قدیم همراه حقیر بوده‌اید، خرده بگیرید که پس چرا بنده هم پارسال همین‌جا چیزی نوشتم در همین باب! پاسخ آن است که آن را نوشتم برای کسانی که خدای نکرده از ترس سختی تشنگی روزه، ممکن است تن به آن ندهند ... ، ولی از مرحله‌ی «ترک روزه» که گذشت، چه خوب است که قدری سختی عبادت را به تنمان بچشانیم ... .

ماه خوب خدا مبارک! از دعای خیر فراموشم نکنید!

میرمحمد
۱۹ تیر ۹۲ ، ۱۹:۴۱ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۵ نظر

بزرگترین دغدغه‌ی خانواده‌های متدین، دغدغه‌ی تربیت دینی فرزندانشان است؛ نگرانی به‌جا و شایسته که شرایط امروز جامعه (یا بهتر بگوییم جامعه‌ی امروز) به آن دامن می‌زند.

غرض از طرح این مطلب، تعرّض به گوشه‌ای از مسائل فراوان و قابل بحث در حوزه‌ی تربیت دینی (و بهتر است بگوییم تربیت اسلامی) است؛ مهمترین اصل تربیت که متأسّفانه مغفول مانده و خانواده‌ها کمتر به آن توجّه دارند: فرزندان آیینه‌ی ما هستند ... .

فرموده‌اند که مردم را بخوانید، با غیر زبان‌هایتان.* یعنی اصلی‌ترین عامل دعوت و هدایت، رفتار مناسب و الگوسازی خودمان برای دیگران است که بدیهی است این «دیگران» شامل خانواده و فرزندانمان هم می‌شود.

فرزندان صدای وعظ ما را نمی‌شنوند، بلکه به ما نگاه می‌کنند و می‌آموزند! و این نگاه کردن و آموختن خیلی پیچیده‌تر از آن چیزی است که در ظاهر می‌بینیم!

پدر، متدیّن و مذهبی، شاکی است از این که با وجود علاقه‌مندی من به نماز و مسجد و ... فرزندم رغبتی به نماز نشان نمی‌دهد ... . همه چیزش خوب است، فقط پایبند نماز نیست. مادر، گلایه می‌کند که من همیشه محجّبه بوده‌ام، به چادرم عشق می‌ورزم و حتّی یک تار مویم را نامحرم ندیده است؛ امّا نمی‌دانم چرا دخترم میلی به چادر ندارد ... . خیلی خوش‌اخلاق و مقیّد به نماز است، امّا از چادر فراری است.

به نظر، همه چیز مرتّب است و الگوسازی شایسته‌ای هم صورت گرفته است! ولی چرا این تفاوت بین والدین و فرزند؟!

بیایید یک بار دیگر، دقیق‌تر به این «الگو» نگاه کنیم! وقتی رفتار و گفتار این پدر و مادر عزیز را بیشتر بررسی می‌کنیم، می‌بینیم این بزرگواران، خواسته یا ناخواسته، خط‌کشی برداشته‌اند و گزاره‌های شرعی و اخلاقی را دست‌چین کرده و مطابق نظر «عقل» و میل «قلب»شان، به برخی متعبد شده‌اند! قاعدتاً تعدادی از گزاره‌هایی که با نظر و میل جور در نیامده‌اند، از ستون «خوبان» به ستون «بدان» منتقل شده‌اند و جایی در زندگی‌شان ندارند! مثال می‌زنیم:

پدر، بسیار شائق به نماز اول وقت و مسجد، فوق‌العاده مردم‌دار، خیلی مقید به حرام و حلال است؛ امّا گاهی دروغ مصلحتی (!) می‌گوید، غیبت آدم‌های نااهل (!) را می‌کند،  بعضی وقت‌ها تند می‌شود و حواسش به حرمت خانواده نیست و ... .

مادر، چادری و بسیار متحفّظ، اهل صله‌ی رحم، گشاده‌دست در انفاق و کارهای خیر؛ امّا گاهی بددل و بدبین، اهل تجمّل و تبذیر و خودنمایی برای حفظ آبرو (!) است و برخی اوقات هم یواشکی دست در جیب حاج آقا می‌کند!

و می‌بینی که فرزند، بسیار مؤدب، درس‌خوان، اهل جلسه و دعا، ولی نمازش گاهی قضا می‌شود، در میهمانی و مسافرت از چادر خوشش نمی‌آید و ... .

آری! فرزند به نماز و چادرمان نگاه نمی‌کند! بلکه این خط‌‌کشی را می‌آموزد! او هم یاد می‌گیرد که رعایت «مصلحت» و «منفعت» ظاهری، اولویت دارد بر «تعبّد» و «اطاعت» ... .

برای هدایت و تربیت فرزندانمان، اول خودمان را تربیت کنیم! اجازه می‌دهید قدری تندتر بگویم؟! نه! من جسارت نمی‌کنم! خودتان به قرآن کریم، این «هدیً للناس» مراجعه فرمایید و آیه صد و پنجاهم سوره‌ی مبارکه‌ی نساء را مطالعه فرمایید ... . امید که من و شما مصداق آن نباشیم ... .

این‌ها را نوشتم، بیشتر برای این که خودم حواسم باشد باید اول «خودم» را بسازم ... . و من الله التوفیق!

* قالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) کُونُوا دُعَاةً لِلنَّاسِ بِغَیْرِ أَلْسِنَتِکُمْ لِیَرَوْا مِنْکُمُ الْوَرَعَ وَ الِاجْتِهَادَ وَ الصَّلَاةَ وَ الْخَیْرَ فَإِنَّ ذَلِکَ دَاعِیَةٌ

الکافی، ج2، ص78؛ وسائل‏‌الشیعة، ج1، ص76؛ وسائل‏‌الشیعة، ج15، ص246

--------

خبرگزاری محترم فارس، این یادداشت حقیر را بازنشر فرموده است.

میرمحمد
۱۴ تیر ۹۲ ، ۱۸:۳۳ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۲ نظر