هم از آفتاب

چو رسول آفتابم به طریق ترجمانی ----- پنهان از او بپرسم به شما جواب گویم

هم از آفتاب

چو رسول آفتابم به طریق ترجمانی ----- پنهان از او بپرسم به شما جواب گویم

هم از آفتاب

علم، رسمی سربه‌سر قیل‌است و قال
نه از او کیفیتی حاصل، نه حال
علم نبود غیر علم عاشقی
مابقی تلبیس ابلیس شقی
علم فقه و علم تفسیر و حدیث
هست از تلبیس ابلیس خبیث
هر که نبود مبتلای ماهرو
اسم او از لوح انسانی بشو
سینه‌ی خالی ز مهر گلرخان
کهنه انبانی بود پر استخوان
سینه‌ی خود را برو صد چاک کن
دل از این آلودگی‌ها پاک کن...

آخرین مطالب

پربیننده ترین مطالب

مطالب پربحث‌تر

آخرین نظرات

  • ۳۰ مرداد ۹۴، ۱۷:۱۶ - فاطمه سلام

پیوندها

آن مرد ... این خاک ...

يكشنبه, ۲ مهر ۱۳۹۱، ۱۱:۴۰ ب.ظ

 

خیلی سال پیش از امروز، مثل چنین روزهایی، دیوانه‌ای دَدمنش، که از خیلی وقت پیش چنگ و دندان نشان می‌داد، هوای دست‌درازی به خانه‌ی همسایه به سرش زد ... و با خیال کودکانه ناپخته‌ی چنگ انداختن به دامنه‌ی دماوند، عربده کشید و پنجه در خاک پاک انداخت ... .

و امّا همسایه، یک مرد داشت ... یک شیر پیر ... یکی که پُشت در پُشتش، بر می‌گشت به ابرمردی تکرارنشدنی ...

شیر پیر، شیربچه‌های دلاورش را به پیشواز آن دیوانه فرستاد! شیربچه‌هایی پیل‌افکن که پنجه‌ی دیوان زیادی را شکسته بودند ...

شیربچه‌ها، گوش به دهان پیر، رزمیدند و خروشیدند، تا دودمان دیو را به باد دادند! تا دیوان دیگر را هم درس دادند! درس فراموش‌نشدنی پروا و پرهیز از دست‌اندازی به خاک پاک ...

آسان نبود! دیو، با عربده مستانه‌اش، همه‌ی دیوها را خبر کرده بود، و شیربچه‌ها فقط بابایشان را داشتند و خدایشان را ... و برای همین، خون دلها خوردند، داغ‌ها دیدند، گرده‌ها به خنجرهای دوستان دریده شد و گردنها به زیر دشنه دشمنان رفت ... ولی میان خون، از پای فتاده و سرنگون، و البتّه سرفراز و سربلند، تا عمق سینه‌ی پر کینه‌ی دیو را خراشیدند ... و دیو با شاخ و چنگال شکسته، به سیاهی خود نشست ... وامانده‌تر و سیه‌روی‌تر از همیشه ... .

***

پیر، پس از راندن دیو، چشمان پاکش را بست، برای همیشه ... با دلی آرام، آرامتر از همیشه ...

و شیربچه‌ها، مرام پیر را در دلیرمرد دیگری جُستند و به گردش حلقه زدند ... و جنگ تمام نشد، هرگز تمام نشد ... فقط، رنگ و بوی دود و خون و باروت و خاک داغ، جایش را به بو و رنگ دیگری داد ...

***

خیلی سال بعد از آن روزگار رزم جانانه‌ی شیران و راندن دیوان، یعنی چیزی در حوالی همین امروز و در روزگار طلایی سرزمین امن ایمان، گند بی‌حرمتی از جانب شیطانک‌هایی آمد ... بی‌حرمتی به دردانه‌ی هستی، آن ابرمرد تکرارنشدنی ...

و عجیب آن که، از آن جانب دیگر، دنباله‌ی آخرالزّمانی سامری، دیوی از تبار ننگ اشکنازی، دوباره عربده‌ به سر انداخته و چنگ نشان می‌دهد و دندان!!! و همه‌ی آن‌ها و این‌ها گمانم فراموش کرده‌اند آن درسشان را ... .

***

و خیلی سال بعدتر، فرزندانمان خواهند خواند مثنوی‌های غرور و افتخار را ... که شیربچه‌های آخر دنیا، خوب وفا کردند به آیینشان و به خاکشان:

شیطان، با تمام هیمنه و هیبتش، با همه‌ی آدمکها و صورتک‌ها و مترسک‌هایش، به خاک پاک شیران گوشه‌ی چشم انداخت ... و طمع کرد به دامنه‌ی دماوند ... . و شیربچه‌ها -ققنوس وار- از خاک گلدان‌های ترک‌خورده لب پنجره‌ تاریخ، بر آمدند و به یاری زاده‌ی دیگر آن ابرمرد تکرارنشدنی شتافتند و آن لکّه‌ی ناپاک را از کنعان و سینا و ادوم، پاک کردند ... .

***

و پس از آن، زیاد نخواهد پایید، برآمدن آفتاب ... خواهد آمد ... و می‌دانیم که خواهد آمد‌ و به همین باور: "دل به پاییز نسپرده‌ایم ..."

 


 

تتمّه:        کِی پرچم مقدّس دارالخلافه را         ...      برقلّه‌ی رفیع دماوند می‌زنی

               بعد از زیارت نجف و طوس و کــــربلا   ...      حتماً سری به فکّه و اروند می‌زنی

               با اشک دیده، آب به قبر مطهّر ِ         ...      آنان که کشتگان فراقند می‌زنی

 

تذکّر: هرچه داریم، از برکت آن پیر و فرزندانش است ... غبار راهشان، توتیای چشمانمان ...

و راهشان، راهمان ... إن‌ شاء الله ...

تنبیه: تهدیدمان می‌کنند! و ما: ماییم و نوای بی‌نوایی  ... بسم الله اگر حریف مایی!

تکمله: صلواتتان، نور دیگری می‌فرستد، به آرام‌گاه قیصر شعر پارسی، "امین پور" ...

<
۹۱/۰۷/۰۲ موافقین ۰ مخالفین ۰
میرمحمد

دل‌نوشت

نظرات  (۳۱)

از دل نازکی ام نیست که گریه می کنم
آنقدر روان نوشتید که نرم نرمک صورتمان خیس و شور شد
خدا قوت

پاسخ:

سلام بزرگوار
بگذارید ببارد ابر دلتان ... و رعد و تندرش را نگه دارید که به زودی به کار می‌آید ...
التماس دعا...
۰۳ مهر ۹۱ ، ۰۸:۳۵ جلبک شاید؟
سلام
مدتی است به من سر نمی زنید. البته گله ای نیست شاید از بی سعادتی من باشد.
اما در مورد پیران و شیران: ولا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتاً ...

یک سوالی هم داشتم بزرگوار که فکر کردم شاید شما کمک کنید. طلسم و جادو تا چه حد صحت دارد؟ و اگر کسی دعایی برای مان گرفته باشد چطور می شود رفع و دفعش کرد. من مطمئن هستم (یعنی مطمئن شده ام) که کسی در خانه پدری ام چیزی (نمی دانم طلسم-دعا یا چه؟؟؟) دفن کرده است که باعث اینهمه بلایایی است که بر سرمان می آید. اما نمی دانم آن شخص کیست و نمی دانم آن شی چیست و کجاست. چکار کنم؟
یک توضیح هم بدهم من واقعا خرافاتی نیستم به این که می گویم اطمینان دارم.
اگر خودتان یا دوستی هست ممنون می شوم از یاریتان و به حق دفن شده در طوس که خدا یاری تان کند.
پاسخ:

سلام بزرگوار
بابت غفلتم شرمنده‌ام و عذرخواه ... إن‌شاءالله جبران خواهم کرد ...
زنده‌اند ... شکّی نیست ... و دعا کنید آنان فاتحه‌ای بر ما مردگان بخوانند ...
در مورد سؤالتان هم، ان‌شاءالله مفصّل خدمت خواهم رسید ...
از لطفتان سپاسگزارم
التماس دعا ...
مثل همیشه عالی!
پاسخ:

سلام بزرگوار
دعا کنید از "او" خالی نباشد ...
التماس دعا ...
۰۳ مهر ۹۱ ، ۱۰:۰۲ جلبک شاید؟
فکر می کنید آنها اصلا دیگر به ما فکر می کنند؟ برایشان مهم هستیم؟
نمی دانم. امیدوارم که اگر هستیم برایمان فاتحه ای بخوانند بلکه زنده شویم
پاسخ:

سلام دوباره ...
زنده اند ... می بینند ... و قلب پاکشان می تپد برای ما و باری که بر روی زمین مانده ...
و زنده می شویم اگر ...
سلام بزرگوار!
به قلم بی نظیرتان غبطه خوردم!
سعادت میخواهد نوشتن از "آن پیر و فرزندانش"... خوشا به حالتان...
عالی نوشتید "بنده خیلی خوووووووووووووب خدا"!
(نمیدونم چرا وقتی میام اینجا لحنم عوض میشه؟؟؟ واقعا چرا؟)
پاسخ:

سلام
شرمنده ام می کنید با لطفی که بیش از لیاقتم دارید ...
بنده خیلی خوب...؟! اشتباه گرفتید ... خوب حرف زدن، هرگز دلیل خوب بودن نیست! ویرانترم از این حرفها ...
دعا کنید ذره ای اخلاص نصیبم شود ... همین ...
روزگارتان خوش ...
باسلام
وب زیبا و پر محتوایی دارین
خوشحال می شم نظرتون درباره وبم بدونم.

بروزم با برائت مسلمین.

یا محمد
پاسخ:

سلام بزرگوار
سپاس از نظر لطفتان به سیاهه حقیر ...
کوچکتر از آنم که درباره‌ی "نردبان آسمان"تان اظهار نظری کنم ...
بسیار عالمانه و زیبا می‌نویسید و امیدوارم توفیق شاگردی‌تان را بیابم ...
به امید آسمانی شدنتان ...
التماس دعا ...
سلام استاد..
واااااقعا عالی مینویسید!
ان شاء الله کـ همواره راه "آن پیر و فرزندانش" راهمان باشد
و شرمنده ـشان نشویم..
پاسخ:

سلام بزرگوار ...
شرمنده لطف بی‌حسابتان هستم ...
دعا کنید "خالی از خود" بنویسم ...
و آمین به دعای زیبایتان ...
۰۳ مهر ۹۱ ، ۲۰:۵۱ مهدی ملقب به قدیمی
ز چشمت اگر چه دورم هنوز....پر از اوج و عشق و غرورم هنوز


اگر غصه بارید از ماه و سال....به یاد گذشته صبورم هنوز


شکستند اگر قاب یاد مرا.....دل شیشه دارم بلورم هنوز


سفر چاره دردهایم نشد..... پر از فکر راه عبورم هنوز


ستاره شدن کار سختی نیست.... گرشتم ولی غرق نورم هنوز


پر از خاطرات قشنگ توام.....پر از یاد و شوق و مرورم هنوز


ترا گم نکردم خودت گم شدی......من شیفته با تو جورم هنوز


اگر جنگ با زندگی ساده نیست.....در این عرصه مردی جسورم هنوز


اگر کوک ماهور با ما نساخت.....پر از نغمه پک و شورم هنوز


قبول است عمر خوشی ها کم است.....ولی با توام پس صبورم هنوز






سلام رفیق . غرض از مزاحمت اینکه کوچیکت آپه و اگه با منت قدم روی چشماش

بزاری خوشحالش میکنی .


سبز باشی و مانا


یاحق . رخصت .
پاسخ:

سلام سالار! ممنون از دعوتتان!

گمان می‌کردم آپ یعنی Up To Date و به عبارتی یعنی به‌روز! خدمت رسیدم، ولی انگار حضرتعالی دنده عقب زده‌اید!!!

جسارتم را ببخشایید، ولی توی این گیر و دار، قربان دل بی‌غمتان!

نمی‌دانم واقعاً وبلاگم را دیده‌اید، یا این که با اسپمر مرحمت کرده‌اید و دعوتم نمو‌ده‌اید! به هرحال، صفای قدمتان!

التماس دعا

یا حق!
۰۳ مهر ۹۱ ، ۲۲:۰۲ مهدی ملقب به قدیمی
سلام مجدد . خیر قربان بنده با پای خودم آمدم و با دست خودم نوشتم


یاحق
پاسخ:

سلام بزرگوار

قربان دست و قدمتان! بزرگواری فرمودید!

جسارتم را ببخشایید ...

همواره، خدایی و تندرست و شاد بمانید ...

روزگارتان خوش ...

التماس دعا ...
سلامِ مجدد..
ممنون..
قلم خودم نیست البته!گفته بودم از یک کتابِ بسیار عالی است..
ان شاء الله..
پاسخ:

سلام بزرگوار

ممنون از عنایت و توضیحتان ...

پاینده و سربلند باشید ...

التماس دعا ...
به روان تمام آرمیدگانه در خواب غفلت و جهل و نادانی
و به چشم کوریه چشمان معاندان و منافقان حضرتش
صلوآآآآآآآآآآت
پاسخ:

سلام بزرگوار
سپاس که آمدید و قلم رنجه فرمودید ... .
اللّهمّ صلّ علی محمّد و آل محمّد و عجّل فرجهم ...
التماس دعا
سلام
زیبا نگاشتید، مثل همیشه...؛
و من همیشه غبطه آن روزگاری را میخورم که پُر بود از شیر بچه ها و بزرگ مردانی که دنیایِ شان هم درست رنگ لباسِ شان بود، خاکیِ خاکی...؛
محتاجِ دعای شما؛
پاسخ:

سلام بزرگوار

ممنون از محبّتتان ...

هنوز هم هستند ... زیر پوست همین شهر ... زیر لباس رنگارنگ همین آدمها ... و من باور دارم! فقط باید شیپور جنگ نواخته شود ...

روزگارتان خوش و عاقبتتان به خیر ...

یا حق
سلام
خدا ارواح مطهر پیر جماران و شیرمردانش را غریق رحمت خود کند ان شاا...
متن ادبی تان بسیار بسیار دلنشین و متفاوت بود از روایت های بسیاری که از دفاع بسیار مقدس شنیدیم
قدر این قلم شیوا را بدانید نصیب هر کسی نمی شود
نظراتتان تایید شد مسلما مشکل از من بود حال و حوصله ی نت نداشتم
التماس دعا...
پاسخ:

سلام بزرگوار
ممنون از نظر لطفتان ... بی‌شک با دیده‌ی اغماض نگریسته‌اید، وگرنه لایق این همه محبّت نیستم ...
دعا کنید اگر قلمی هم هست، برای "او" بنویسد فقط ...
برای درست شدنم دعا کنید ...
یا حق
۰۵ مهر ۹۱ ، ۰۰:۵۹ مسیح کردستانی
و سلام نام خداست ...
سلام..

راستش من خودم الان پشیمانم چرا از اول وردپرس نرفتم... اما بعضی وقتها هم هم بنظرم می رسد من که انتظار زیادی ندارم و هدفم فقط نوشتن است نه تجارت ... ولی باز با خودتان است... خب راستش وردپرس خیلی باکلاس هم هست ...
فقط یک وصیت از برادر کوچکتان: الان تصمیم نهایی تان را بگیرید که بعدا حسرت نخورید یا پشیمان نشوید که کاش وردپرس رفته بودم یا در بلاگفا مانده بودم... الان از خودتان بپرسید دلیل رفتن به آنجا و ماندن در اینجا را و از خودتان بپرسید که آیا بلاگفا با تمام کمبودها انتظاراتتان را برطرف می کند یا نه ...

این 2 وبلاگ را
http://vetr.blogfa.com
http://naghashefaghir.blogfa.com
انشالله به زودی به لیست بهترین وبلاگهایم اضافه خواهم کرد... وبلاگهای بسار خوب و پر محتوایی هستند که ساده ترین قالب را انتخاب کرده اند اما با کمی خلاقیت و گرافیک آنچنان جذاب شده اند که آدم دلش نمی اید از بلاگفا خداحافظی کند...
بازهم تصمیم با خودتان هست برادر بزرگ و بزگوارم..
به قول شاعر مرگ یه یک بار ..شیون یک بار..
این هم ادرس قالب خودم..
http://www.blogskin.ir/skin41.php

معمولا قالب وبلاگ از عنوان وبلاگ و نوشته های وبلاگ ، هدف وبلاگنویس و ذهنیات فرد بلاگر سرچشمه می گیرد.
پاسخ:
سلام استاد بزرگوار
ممنون از راهنمایی‌تان
هنوز هم مردّد هستم ... مخصوصاً با تحفه‌های زیبایی که حضرت بیان دارد نشانمان می‌دهد ...
منتظر یاری‌تان هستم ...
التماس دعا
۰۵ مهر ۹۱ ، ۱۰:۳۲ دل نوشته های یه مشهدی!
سلام دوست من این لینک آهنگی ک فرستاادی رو شنیدم
جالب بود
مرسی
و واسه مطلبتون
پاش بیفته باز دوباره روی مغربت میبارن
باز توی منطقه مین دستو پاشونو جا میزارن...
پاسخ:

سلام بزرگوار ... ممنون از آمدنتان و سپاس از لطفتان ...

شاد و تندرست باشید ...

التماس دعا
عیدتون مبارک
ایام به کام
پاسخ:

سلام بزرگوار

ممنون از لطفتان ...

بر شما هم مبارک ...

در پناه حضرت آفتاب ... التماس دعا
سلام
مخلص
عرض تبریک متقابل
پاسخ:

سلام بزرگوار

ممنون از آمدنتان و سپاس از لطفتان ...

التماس دعا ...
۰۵ مهر ۹۱ ، ۱۷:۲۱ حسینـ مهدویـ
سلام
ممنون که آمدید
تبریک مرا هم بپذیرید میر محمد جان!
پاسخ:

سلام استاد

انجام وظیفه بود

ممنون از محبّتتان ...

التماس دعا ...
۰۵ مهر ۹۱ ، ۲۱:۲۰ گـــل استـم :)
سلـام!
"دیوانه‌ای دَدمنش" رو خیلی خوب گفتید!فکـر میکرد که بعدازظهـر روز اول مهـر در استادیومِ اهواز سخـن میرانـد برای خبرنگـاران!و باور نمیکـرد که 32 روز در خاکـریز اول بماند!روحش قرینِ لعنت!

×ممنـون از اینکه غلط هامُ میگیرین!یادمه از همون دوران طفولیت با املـا میونه ی خوبی نداشتم!!

×به نوبه ی خودم تبریکـ میگم ولـادتِ همسایه عزیزمـون رو..
خـداروشکـر که همچین نعمتی داریم!
پاسخ:

سلام

ممنون از نظر لطفتان ...

و باز هم عذرخواهم از جسارت ...

عید شما هم مبارک و شاد ... التماس دعا
سلام
سراپا اگر زرد و پژمرده ایم
ولی دل به پاییز نسپرده ایم
چو گلدان خالی لب پنجره
پر از خاطرات ترک خورده ایم
اگر دل دلیل است آورده ایم
اگر داغ شرط است ما خورده ایم...
به روح بلند قیصر عزیز صلواتی نثار کردم.

آن چند بیت تتمه بدجور دلمان را لرزاند و...

از لطف و مرحمت شما بسیار سپاسگزاریم آقا سید! دعا کنید بتوانم.
یاحق
پاسخ:

سلام بزرگوار

سپاس از لطف همیشگی‌تان ...

دل پاکتان همواره قرین شادی و آرامش ...

التماس دعا ...
ناموس عشق و رونق عشاق میبرند... عیب جوان و سرزنش پیر می کنند..
جز قلب تیره هیچ نشد حاصل و هنوز... باطل دراین خیال که اکسیر می کنند.....
پاسخ:

سلام

گویند رمز عشق مگویید و مشنوید
مشکل حکایتی است که تقریر می‌کنند ...

به امید طلوع آفتاب و روشن شدن دلهایمان ...
امام رضا علیه السلام
از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل می کند که آن حضرت فرمودند:

شیطان پیوسته از شخص با ایمان
که مواظب انجام نمازهای خویش است بیم دارد،
تا آن زمانی که آن را ضایع کند
و اهمیت به اوقات آن ندهد،
در چنین وقت است که بر وی دست یافته
و اورا در گناهان می افکند.

وسائل الشیعه ، ج 3، ص 18

*****

ضمن عرض تبریک ، بـ روزم !!
پاسخ:

سلام سید بزرگوار

ممنون از لطفتان ...

ان‌شاءالله از نمازگزاران واقعی باشیم ...

عید بر شما هم مبارک

التماس دعا ...
من به لطف نگاهت ای باران
سوی مشهد زیاد می آیم
دست بر روی سینه هر بار از -
سمت باب الجواد می آیم.
"میلاد امام رئوف علیه السلام گرامی باد"
التماس دعا
پاسخ:

سلام استاد گرانقدرم ...

سپاس که آمدید و ممنون از هدیه زیبایتان ...

ان‌شاءالله از "باب‌الرضا" علیه السلام، وارد بهشت خدا شوید ...

عیدتان مبارک

التماس دعا ...
سلام
ممنون از لطفتون...

یا امام رضا(علیه السلام)
حتما قرار شاه و گدا هست یادتان
آری همان شبی که زدم دل به نامتان

مشهد،حرم،ورودی باب الجوادتان
آقا،دلم عجیب گرفته برایتان

ولادت امام رضا(علیه السلام) بر شما مبارک
التماس دعا
یاامام رضا (علیه السلام)
پاسخ:

سلام استاد مهربانم

سپاس از نظر لطفتان و هدیه زیبایی که آوردید ...

اجرتان با حضرت شمس الشموس علیه السلام ...

عیدتان مبارک

التماس دعا ...
به گوش دل ندا آمد، که یار دلربا آمد

به درد ما دوا آمد، رضا آمد، رضا(ع) آمد

خدا داد آنچه را وعده،‌ بشد در ماه ذیقعده

که آمد بهترین بنده، رضا آمد ، رضا آمد
پاسخ:

سلام

ممنون از آمدنتان ...

مقدمش، مبارک ...

التماس دعا
سلام
ببخشیدم که این را می پرسم: پیام مرا (پاسخ ایمیل تان را) دریافت کردید؟
(از این بابت می پرسم که چون جوابی نگرفتم فکر کردم شاید دریافت نکرده باشید)
باز هم پوزش
پاسخ:

سلام استاد گرامی‌م

عیدتان مبارک ...

بزرگواری فرمودید و ارشادم نمودید ... هم بیانتان برای بنده‌ی حقیر را دل‌خوانی کردم، و هم آنچه برای استاد دیگرم، مسلم حسینی (آدامس شیک) نوشته بودید ... .

سکوتم را بگذارید به پای کم آوردن شاگرد، در مقابل استدلال استاد ...

بی‌معرفتم ... شکّی نیست ... بی‌معرفت‌تر از آنکه بفهمم "وبلاگ ننوشتن" دلیل "خالی گذاشتن سنگر" نیست ...

و از خدای مهربان می‌خواهم روزگاری توفیق و لیاقتم دهد که از رشحه قلم و بیانتان (هرجا که هست) بهره ببرم ... .

برای هدایتم دعا کنید ...

باز هم از نظر عنایتتان خیلی ممنونم ...

التماس دعا ...
سلام
خداقوت
میلاد عموی رئوفم بر شما نیز مبارک باشد.
انشاالله عیدیتان سفر به کربلا...

دعا دعا..
پاسخ:

سلام بزرگوار

ممنون از لطفتان ...

عیدی‌تان، فرج آقا و نیز عاقبت بخیری‌تان ان‌شاء الله ...

التماس دعا ...
حقا که بیهوده استاد نمی خوانمتان، رسم استادی خوب می دانید، راز سکوت استاد را نیز، که سکوت استاد از صد گونه پاسخ برای شاگرد برنده تر است؛ هر چند پس از آن چنان پاسخش دهید که دلش بخواهد برود توی دیوار.
(از آنجا که آداب تواضع تان را خوب می دانم، محض یادآوری مجددا عرض کنم که بنده بدون تعارف و بدون تواضع حقیقتا شما را استاد خویش می دانم، بخواهید یا نخواهید این توفیق اجباری نصیبتان شده است که شاگرد چموشی چون من سر راهتان سبز شود)
هر زمان فرصت و حوصله داشتید و لازم دانستید ممنون می شوم نظرتان را راجع به آنچه گفتم بدانم:
"چگونه ضرورت حضور در عرصه ای را تعیین می کنیم؟ چگونه اولویت حضور در عرصه ای را نسبت به عرصه دیگر تشخیص می دهیم؟"
شما نیز برای هدایت این بنده حقیر دعا کنید ...
پاسخ:

سلام بزرگوار، ممنون از آمدنتان و تبریک به مناسبت میلاد ولی نعمت عزیزمان

به خدای بزرگ پناه می‌برم از این حال ... که بندگان خوب خدا از روی خوش‌طینتی و صفای باطنشان، با ظاهر نوشته‌هایم قضاوتم کنند و حال، اینطور، خیلی بهتر از آنچه در واقع هستم ببینندم ...

همواره به این بنده‌ی نالایق خدا لطف بیش از حد داشته‌اید و همیشه با محبّتتان، شرمنده‌ام کرده‌اید، ولی ...

از خدا می‌خواهم توفیقم دهد تا به آنچه در موردم خیال می‌کنید، نزدیک شوم ...

ولی به هرحال، خدا شاهد است که خودم را کمترین شاگرد شما و سایر خوانندگان گران‌قدرم می‌دانم ... .

باز هم از این که هوایم را دارید و سایه‌ی لطف و هدایتتان را از من دریغ نمی‌کنید، ممنونم ...

و سایه‌تان مستدام ... امیدوارم ...

اجرتان با حضرت آفتاب ... التماس دعا ...
۰۶ مهر ۹۱ ، ۲۳:۰۳ آهسته عاشق می شوم
مبارک باشه تولد اماممون...
پاسخ:

سلام بزرگوار ...

ممنون از لطفتان ...

شفاعتشان، روزی‌مان ...

التماس دعا ...
۰۸ مهر ۹۱ ، ۱۹:۳۶ علی شیرازی
«نگران اشک‌ها نباش،
زمین قدر آن‌ها را می‌داند
هر از گاهی
بهانه‌ها از بایگانی بیرون می‌آیند
تا بغض‌ها هوایی تازه کنند»
سلام
با «دیوار» به روزم و منتظر دیدار و نظر شما
پاسخ:

سلام استاد

کوچکتر از آنم که به میوه‌های گران‌قدر طبع شما دست‌درازی کنم، ولی خدمت رسیدم فقط برای عرض ادب ...

ایّام به کام ...

التماس دعا ...
۱۷ مهر ۹۱ ، ۲۱:۰۲ پویان مهر-اینجامقرلاله ها
سلام
با *غزلی از رهبر معظم انقلاب * بروزم.

یاحق
پاسخ:

سلام بزرگوار

ممنون از لطفتان ...

بهره بردم ...

التماس دعا ...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">