هم از آفتاب

چو رسول آفتابم به طریق ترجمانی ----- پنهان از او بپرسم به شما جواب گویم

هم از آفتاب

چو رسول آفتابم به طریق ترجمانی ----- پنهان از او بپرسم به شما جواب گویم

هم از آفتاب

علم، رسمی سربه‌سر قیل‌است و قال
نه از او کیفیتی حاصل، نه حال
علم نبود غیر علم عاشقی
مابقی تلبیس ابلیس شقی
علم فقه و علم تفسیر و حدیث
هست از تلبیس ابلیس خبیث
هر که نبود مبتلای ماهرو
اسم او از لوح انسانی بشو
سینه‌ی خالی ز مهر گلرخان
کهنه انبانی بود پر استخوان
سینه‌ی خود را برو صد چاک کن
دل از این آلودگی‌ها پاک کن...

آخرین مطالب

پربیننده ترین مطالب

مطالب پربحث‌تر

آخرین نظرات

  • ۳۰ مرداد ۹۴، ۱۷:۱۶ - فاطمه سلام

پیوندها

۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «خرافه» ثبت شده است

نماز شام غریبان چو گریه آغازم       به مویه‌های غریبانه قصه پردازم

به یاد یار و دیار آن چنان بگریم        زار که از جهان ره و رسم سفر براندازم

من از دیار حبیبم نه از بلاد غریب    مهیمنا به رفیقان خود رسان بازم ...

گریه دارد «غربت» ما ... زاری دارد «غریبی» ما ... بغضهای کهنه‌ و داغ را بشکنید و تلخ بگریید که گریه دارد حال و احوال ما ... .

امام رئوف را مأمون به خراسان نیاورد؛ مأمون و هزار جدّ و نسلش، قدرت تکان دادن برگی را هم ندارند، چه برسد به کوچ دادن ولی‌ الله الأعظم! این مهربانی خدا بود که برای آرام «دل» ما، پاره‌ی قلب رحمةٌ للعالمین را به این «غریبستان» فرستاد!

«آقا» آمد، سه سال میهمان بود و بعد میزبان صدها ساله‌ی آهوان رمیده‌ی قلبهای ما شد ... .

«آقا» آمد و با آمدنش نعمت و رحمت و برکت و کرامت آورد به این کویر داغ سرد ... .

«آقا» آمد، مالک و صاحب و ولی‌ّ‌نعمت و سلطان ... و سلطان در اقلیم خودش هرگز غریب نیست ... مگر آن که رعیت قدرش را ندانند!

اگر می‌گوییم «غریب‌الغرباء» حواسمان فقط به «غریب»ش است و غافلیم از «غرباء»!

غرباء ماییم که در سایه‌ی این «آقا» هستیم و همه‌اش می‌نالیم! مگر نه این است که آقایمان «رضا»ست؟ چرا ما نیستیم پس؟!

غرباء ماییم که وقتی می‌گوییم «زیارت رفتی، التماس دعا...» در ذهنمان هرچه مرور می‌کنیم از دنیاست! و به نظر، دعا برای «عقل‌رس شدن» مسخره و تعارف می‌نماید!

و غرباء ماییم که عمری آرزومند «خادمی‌»اش هستیم، ولی یک روز هم نشده که با «گناه نکردن» خدمتش کنیم!

آری! غرباء ماییم، دلیلش هم هزاران هزار بی‌معرفتی و نمک‌نشناسی‌مان ... .

********

1. روزش شب نمی‌شود مگر این که دویست سیصدتا قسم دروغ بخورد. اصلا نافش را با دزدی و کلاه‌برداری برداشته‌اند. طوری از شیادی‌هایش تعریف می‌کند که انگار حماسه‌ی رستم بوده! هرجا هم پایش گیر می‌افتد، رشوه مشکل‌گشایش است. خودش هم می‌داند که پولش برکتی ندارد، ولی به قول خودش مال حلال از گلویش پایین نمی‌رود! زیارت که می‌آید اما ... انصافا دست و دلش می‌لرزد ... . در حرم آقا، حتی اگر سکه طلا به پایش ریخته باشد، حواسش به زیارت و عبادت هست و هرگز حتی فکر دست‌کجی هم نمی‌کند ... . اینجا خانه‌ی آقاست، عزت دارد.

2. خانم، حجاب درست و حسابی ندارد، ولی قبل از ورود به بازرسی حرم، چادرش را از کیفش در می‌آورد، رویش را قشنگ می‌گیرد و بعد با ادب و احترام وارد می‌شود. می‌پرسم به خاطر این که بازرسی گیر می‌دهد و بدون چادر راه نمی‌دهند ...؟ می‌گوید نه! خودم واقعاً به حرمت آستان مقدس و احترام آقا اینجا چادر سر می‌کنم!

3. اساساً آدم بد دهن و بداخلاق و بی‌آبروییست. در محل کار، ملاحظه‌ی احدی را نمی‌کند. به اندک بهانه‌ای عصبانی می‌شود و بعد چشمانش را می‌بندد و دهانش را باز می‌کند و طرفش را (چه همکار، یا مشتری، یا زیردست و ...) به فحش می‌بندد! امّا از در حرم که وارد می‌شود، با طمأنینه و ادب و آرامش ... انگار اصلاً آن آدم نیست! توی سرش هم بزنی، صدایش در نمی‌آید! واقعاً حرمت‌ آقا را نگه می‌دارد.

4. از همان ایستگاه اول که سوار اتوبوس شدند تا دم در حرم با هم زدند و کوبیدند و گفتند و خندیدند! سه رفیق گرمابه و گلستان که کتابخانه‌ی حرم پاتوق این روزهایشان شده. از کنار کسی رد نمی‌شدند مگر این که مورد لطف تکه‌پرانی قرار می‌دادند! کیف می‌کردند که متلکهایی به دخترها می‌گویند که طرف هرچقدر هم خوددار باشد، باز هم برافروخته می‌شود و واکنش نشان می‌دهد. امّا از دم در حرم، ورق بر می‌گردد و بچه مثبت می‌شوند! دمشان گرم که حواسشان به حرمت حریم هست .... .

********

«حاج آقا سلام! اونجا حرم امام رضاست؟ لطف می‌کنین گوشی رو بگیرین سمت ضریح ...‌ ؟ التماس دعا ...»

«سلام مامان! الان توی حرمم، صحن آزادی، روبروی ایوون طلا، گوشی رو می‌گیرم سمت ضریح با آقا صحبت کن ...»

...

سالیان سال است که ارادتمندان حضرت -آنان که به هر دلیلی پای سفر به مشهد و زیارت حرم مطهرش را ندارند- به این شیوه عرض ارادت و سلام و زیارت می‌کنند. سیمهای مسی تلفن و یا امواج موبایل، واسطه‌ای شده‌اند برای نزدیک‌تر شدن دلدادگان به مولایشان. اخیراً هم آستان قدس رضوی، به عنوان متولی حرم و خدمتگزار زائرین آقا، همّت کرده و با هزینه‌ای سنگین و اختصاص شماره‌ی تلفنی رُند، تعداد زیادی خط تلفن و راه‌اندازی سیستم گویای خودکار (ارتباط با ضریح مطهر) این سَبک زیارت را تسهیل کرده است. هم‌اکنون، مخصوصاً این ایّام خاص، در هر شبانه‌روز ده‌ها هزار عاشق و شیدای حضرت امام رضا علیه السلام با این سامانه تماس می‌گیرند و با آقا ارتباط برقرار می‌کنند و «سلام و زیارت» می‌کنند.

و امّا ... لحظه‌ای درنگ ... .

بیایید کمی فکر کنیم!

...

اذن دخول حرم را خوانده‌اید؟

 ... اَللّهُمَّ اِنّى‏ اَعْتَقِدُ حُرْمَةَ صاحِبِ هذَا الْمَشْهَدِ الشَّریفِ فى‏ غَیْبَتِهِ، کَما اَعْتَقِدُها فى‏ حَضْرَتِهِ،

خداوندا، من حرمت صاحب این شهادتگاه شریف را در زمان غیبتش، همچنان زمان حضورش، باور دارم ...

وَاَعْلَمُ اَنَّ رَسُولَکَ وَخُلَفآئَکَ عَلَیْهِمُ السَّلامُ اَحْیآءٌ عِنْدَکَ یُرْزَقُونَ،

می‌دانم که پیامبر تو و جانشینانش زنده‌اند و نزد تو روزی می‌خورند ...

یَرَوْنَ مَقامى‏ وَیَسْمَعُونَ کَلامى‏، وَیَرُدُّونَ سَلامى ...

می‌بینند جایگاه مرا و می‌شنوند سخنم را و جواب سلامم را می‌دهند ...

آری، گواهی می‌دهیم حضور حضرتش را، حتی پس از شهادت و مگر نه این است که ما شیعیان، برای امام معصوم علیه السلام شأن حیات و ممات یکسان معتقدیم؟

آیا قدرت «دیداری» و «شنیداری» حضرت، محدود به همین چهاردیواری است که با بازرسی وارد آن می‌شویم؟! آیا آن قدرت و علم امام، با تلفن یا اینترنت بیشتر می‌شود؟!

اگر علم و سمع و بصر روح مطهّر امام را طوری بدانیم که (نعوذ بالله) سلام و زیارت ما را با تلفن و ... بهتر درمی‌یابد، باید در شیعه بودنمان تجدید نظر کنیم!

و آستان قدس رضوی، بزرگترین نهاد فرهنگی جهان اسلام، لازم نیست احیاناً زحمتی بکشد و متحمّل هزینه‌ای شود برای فرهنگ‌سازی و تصحیح باور خلق‌الله نسبت به نزدیک و آگاه دانستن روح ملکوتی امام در هر حال و در هر جا ... فقط بزرگواری کند و در جهت تأیید و ترویج این باورهای خرافی، سرمایه‌گذاری چند ده میلیونی نکند!

********

درگوشی: وقتی با تلفن با امامم حرف می‌زنم، محبوسش می‌دانم در آن چهار دیواری ... و این می‌شود که در حرم خیلی خیلی خوبتر می‌شوم از آنچه در بیرون حرم هستم! خدا کند خوب باشم، همه جا و همه وقت ... چون او می‌بیند و می‌داند و تمام این دنیا حرم اوست ... .

 

مرتبط:

ثبت نام خادمی

سایه‌ی همسایه ...

 

میرمحمد
۲۳ دی ۹۱ ، ۱۸:۵۴ موافقین ۲ مخالفین ۰ ۴۵ نظر

 

شنیده‌اید ماجراهای سال 2012 را؟

می‌گویند یک دوره‌ی دو هزار ساله که از میلاد مسیح علیه السلام گذشت، و یا یک دوره‌ی 5125 ساله از تقویم مایا، و به عبارتی سال 3737 گاه‌شماری ایران باستان، دنیا به آخر می‌رسد!

می‌گویند قوای خیر و شر، عقل و جهل، نور و ظلمت به هم می‌آمیزند و دنیا به آخر می‌رسد!

می‌گویند 21 دسامبر امسال -که بشود اوّل دی- رستاخیزی می‌شود، آسمان به زمین می‌آید و زمین به آسمان می‌رود و دنیا به آخر می‌رسد!

می‌گویند در این سال نحس، صبر خدا از تبه‌کاری بشر تمام می‌شود و تومار این موجود بی‌وجود را در هم می‌پیچد ... و دنیا به آخر می‌رسد!

آری! بی‌تاب و مضطرب و پریشان، می‌گویند دنیا به آخر می‌رسد ... .

و ما، خیلی آرام و مطمئن و امیدوار، آرزو می‌کنیم که به آخر برسد!

چون دنیای آنهاست! و پایان دنیای آنان، آغاز دنیای ما خواهد بود ... .

 

تتمّه: تقویم را که نگاه می‌کردم، دیدم آن تاریخی که گفته‌اند مصادف با جمعه است ... می‌شود آیا ...؟

 


چند روزی ننوشتم، و مدام شرمنده‌ی بزرگواران مهربانی بودم که سر می‌زدند و با کمال لطف (خیلی بیش از لیاقتم) جویای حالم بودند ... باز هم چشمان نازنینتان را خواهم آزرد، اگر خدا بخواهد ... . دعایم کنید!
<
میرمحمد
۱۶ مهر ۹۱ ، ۲۳:۴۲ موافقین ۳ مخالفین ۰ ۳۲ نظر

 

استخاره می‌گیریم! یا خودمان، یا با مراجعه به عالم و روحانی محل! راحت‌ترین راه برای تصمیم‌گیری، و بهترین بهانه برای شانه خالی کردن از مسئولیّت عواقب ناجور احتمالی تصمیممان!

استخاره می‌گیریم! گاه و بیگاه، برای تصمیم‌های ریز و درشت زندگی‌مان! و خیلی آسان به تصمیم می‌رسیم! و وقتی به این راحتی می‌توانیم مشکلمان را حل (!) کنیم، چه مرضی داریم که قند خونمان را خرج سلّولهای مغز چروکیده‌مان کنیم؟!

***

بزرگترین نعمتی که خدا به آدمی‌زاد داده، و تنها فرقش با جماعت "دیو و دد"، همین "عقل" آکبندی است که ما داریم! و جالب است نحوه‌ی استفاده‌مان از این سرمایه‌ی دست‌نخورده:

اگر بخواهیم کفش و جورابی بخریم، بخواهیم گوشی همراه مناسبی انتخاب کنیم، از منوی رستوران، غذایی متناسب با رژیممان (!) بگزینیم، قطعاً به عقلمان مراجعه می‌کنیم! و آن نشد و راهی نداد، به مشورت و تحقیق متوسّل می‌شویم!

امّا اگر پای تصمیم مهم‌تری در میان باشد، مثل خرید منزل یا خودرو، انتخاب رشته، و از همه مهمتر، ازدواج، دیگر عقل تعطیل! و سرراست‌ترین راه، استخاره است! انگار می‌ترسیم شیشه‌ نازک تنهایی "عقلمان" ترک بردارد!

***

بزرگانمان فرموده‌اند برای امور مهم "استخاره" کنید! و استخاره (مصدر باب استفعال از ریشه خیر) به معنای طلب خیر است. یعنی قبل از انجام آن کار، از خدای مهربان بخواهید که در آن کار، خیر و خوشی قرار بدهد، خیلی راحت به همین زبان مادری، بگویید: "از رحمت الهی طلب خیر و سعادت می‌کنم" و یا اگر خواستید به عربی دعا کنید: "أَسْتَخیرُاللّهَ بِرَحْمَتِهِ" و چه زیباتر که این را در سجده از خدا بخواهید.

اینطوری، کاری که می‌خواهیم انجام بدهیم، از همان اوّل رنگ و بوی خدایی می‌گیرد و خدای بزرگ هم هوایمان را خواهد داشت ... .

***

گاهی از استخاره، توقّع داریم که غیب بگوید یا از آینده خبر بدهد یا عواقب کار را نشان بدهد. استخاره چنین کارکردی ندارد! فال‌گیری که نیست! جادو و پیشگویی هم نیست! استخاره، فقط برای گرفتن تصمیم برای انجام دادن یکی از دو کار است، همین!

***

حالا برویم سر اصل مطلب! همان استخاره‌ی رایج با همان اصطلاح شایع آن که مشهور شده؛ همان که می‌گوییم "مشورت با خداوند".

وقتی برای تصمیم‌گیری در مورد امر مهمّی دچار تردید و دودلی می‌شویم، اوّل از همه باید از آن بزرگترین نعمت الهی -عقل- استفاده کنیم. خداوند بارها در کتابش به ما تشر زده که "أفلا تعقلون...: چرا از عقلتان استفاده نمی‌کنید؟" همین بس نیست برای به فکر افتادنمان؟! واقعاً عقل را به کار بیندازیم و ببینیم آیا دین و دانش، برای این مسأله، راه حلّی دارد یا نه؟ اصلاً این کاری که می‌خواهیم انجام بدهیم، پسندیده‌ی پروردگار هست یا نه؟ با خرد و منطق جور در می‌آید یا نه؟

اگر با چراغ عقل نتوانستیم راه را پیدا کنیم، در مرحله‌ی بعد، بهترین ابزار تصمیم‌گیری مشورت است. "همه‌چیز را همگان دانند ..." و "هر سری یک عقلی دارد ..." فرد یا افرادی آگاه، دلسوز، خیرخواه و بی‌طرف، بهترین یاور ما در تصمیم‌گیری هستند.

بدیهی است اگر با فکر و یا مشورت به تصمیم رسیدیم، دیگر جایی برای استخاره نمی‌ماند؛ اگر در مورد کاری که می‌خواهید بکنید فکر کرده‌اید و آن را بدون اشکال عقلی و شرعی دیدید، دیگر تردید نکنید و با توکّل به خدا به پیش بروید؛ مطمئن باشید خواست خدا هم همان است و دیگر "استخاره" و "مشورت با خداوند" معنایی ندارد!

حالا فرض می‌کنیم واقعاً عقل و مشورت راه به جایی نبُرد و واقعاً همچنان بر سر دو راهی ماندیم. یعنی با فکر و مشورت به این نتیجه رسیدیم که واقعاً هر دو راه و هر دو تصمیم کاملاً خوب هستند و کاملاً مساوی! (این حالت خیلی خیلی بعید است! دقّت کنید: هر دو راه در درجه‌ی مساوی از خوب بودن هستند! یعنی مثلاً آن دو خواستگار، هر دو در همه‌ی جهات کاملاً‌ همسانند که در این مورد خاص اصلاً امکان ندارد!) اینجاست که خدای مهربان چاره استخاره را برای رفع تحیّر و سردرگمی پیش پایمان گذاشته. از خوب بودن هر دو طرف مطمئن هستیم، استخاره دلمان را برای گزیدن یک کدام محکم می‌کند، و انتخابمان را انجام می‌دهیم و خلاص!

با همه‌ی این اوصاف، حتّی اگر بعد از استخاره، به تصمیم دیگری مبتنی بر عقل و مشورت رسیدیم، می‌توانیم به آن عمل کنیم، عمل به استخاره واجب نیست!

پس:

+ استخاره، در مورد چیزهایی که گناه بودنشان واضح است، معنایی ندارد! با خداوند مشورت کنیم که آیا خلاف نظرش عمل کنیم یا نه! خنده‌دار نیست؟!

+ استخاره (مشورت با خدا) فقط و فقط در جایی کاربرد دارد که واقعاً با عقل و مشورت به جایی نرسیم. این که "تصمیممان را گرفته‌ایم، حالا برای تیمّن و تبرّک می‌خواهیم استخاره کنیم" یک بازی است! بازی خطرناک! چون ممکن است استخاره بد بیاید و دلمان را نسبت به انجام آن کار خوب، سرد کند.

+ استاد بزرگوار عارف و اهل معنایی  می‌فرمود: "هشتاد سال از خدا عمر گرفته‌ام، و هنوز حتّی هشت مرتبه هم برای امور زندگی‌ام استخاره نگرفته‌ام!" بپرهیزیم از عادت وسواس‌گونه به استخاره!

+ و در آخر، اگر واقعاً نیاز پیدا کردید به استخاره، بهترین استخاره آن است که خودتان انجام بدهید ... گرچه مراجعه به بزرگان اهل دل و اهل معرفت خیلی خوب است، ولی برای "مشورت با خدا" در آن موقعیّت خاص، خودتان با او خلوت کنید، بی‌واسطه ...

نمی‌دانید چگونه؟ به آنجا مراجعه کنید! خیر پیش!

 


صراط عزیز، باز هم لطف داشته ... .

 

<

<
میرمحمد
۳۰ شهریور ۹۱ ، ۲۰:۵۸ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ نظر

تو رو به امام زمان قسم می دم این پیام رو بخون.دختری از خوزستانم که پزشکان از علاجم نا امید شدند.شبی خواب حضرت زینب (س)را دیدم در گلوم اب ریخت شفا پیدا کردم ازم خواست اینو به بیست نفر بگم. این پیام به دست کارمندی افتاد اعتقاد نداشت کارشو از دست داد.مرد دیگری اعتقاد داشت 20 میلیون به دست اورد. به دست کس دیگری رسید عمل نکرد پسرشو را از دست داد.اگه به حضرت زینب اعتقاد داری این پیامو واسه 20 نفر بفرست......20روز دیگه م نتیجه شو میبینی...

------------------------------------

این را ذیل پست قبلی وبلاگم گذاشته بودند و به نظرم‌، بنده خدا اصلا وبلاگم را ندیده و از یک نرم‌افزار ربات محترم، برای ترویج این معارف متعالی (!) استفاده کرده است! 

بچه‌تر که بودم، وقتی به حرم آقا می‌رفتیم برای زیارت، پشت جلد قرآن و مفاتیح، این قبیل ارشادات را می‌دیدم که بی رودرواسی، برایم جالبترین و هیجان‌انگیزترین بخش کتاب بود! اصلاً همان اول، دنبال این عریضه می‌گشتم لای کتاب موقوفه مظلوم! البته تنها فرقش با این عریضه فوقانی، این بود که در آن صحبتهایی هم بود از خون دل خوردن سروران بانوان دو عالم، از جورابهای شیشه‌ای و ناخنهای لاک‌زده! و نمی‌دانم این عریضه نوشتن‌ها چندنفر را متنبّه کرده بود!

بزرگتر شدیم و فن‌آوری هم پیشرفته‌تر شد و من و فن‌آوری به هم رسیدیم و موبایل‌دار شدیم! دیگر عوض پشت‌نویسی و لانویسی (!) کتابهای حرم (که با قسم و آیه انتشارات، پشت جلد کتاب مبنی بر موقوفه بودن کتب و اشکال شرعی نامه‌نگاری در آن، قدری در این خصوص فرهنگ‌سازی شد!) حالا دیگر هرازگاهی پیامکی می‌آمد از این قبیل که "فلان ذکر را 50 مرتبه بگو و به 5 نفر بفرست و به پیر و پیغمبر قطع کننده زنجیر نباش!"

این را هم زیر سبیلهای مبارکمان رد کردیم تا اینکه این وبلاگ را مرتکب شدیم و امروز چشممان به این کامنت منوّر روشن شد! دیگر فکر اینجایش را نکرده بودم، خداییش! توی اینترنت و وبلاگها هم بله؟!

این شد که آنجا در جواب بنده خدا، کظم غیظ نموده و پاسخ را به اینجا احاله کردیم! ببینید:

یکم: همانطور که با دستمال کثیف نمی‌توان شیشه را پاک کرد، با دخل و تصرّف غاصبانه در اموال موقوفه هم نمی‌شود کسی را هدایت کرد! این برای نویسندگان عزیز پشت و لای کتاب‌!

دوم: عزیز خواننده‌ای که دنبال خودکار می‌گردی که به حرف عریضه‌نویس عمل کنی! یا می‌خواهی پیامک یا پیام فوقانی را فوروارد کنی! دست نگه‌دار! دروغ است برادر جان! این بابای نویسنده هم،‌ یکی مثل تو بوده و فقط خواسته بلا دامنش را نگیرد! و بلایی نیست به قرآن! باور کن! ده‌ها یادداشت این مدلی را لابلای کتابهای حرم دیدم، و حتی یکی هم ننوشتم!‌ الان هم سُر و مُر و خیلی گنده، پشت این پنجره شیشه‌ای نشسته‌ام و دارم حرص می‌خورم!!!

سوم: این قبیل قسم دادن‌ها (تو رو به امام زمان و ... ) هیچ الزام شرعی را به وجود نمی‌آورد و انجام ندادنش هیچ بلایی را به شما نازل نخواهد کرد. مطمئن باشید حضرت امام زمان عجّل الله فرجه هم دلش خون می‌شود اگر به این خرافه‌های بی‌بها،‌ بها بدهید ... .

چهارم: مگر ما معارف قوی و مستدل کم داریم، که برای ترویج دین و مذهبمان، بخواهیم دست به دامن این خواب و رؤیاها شویم؟! حضرت زینب سلام الله علیها هم نمی‌آید همه معارف عالیه تشیّع را رها کند و اقدام به تشویق برای ارسال اسپم، با هدف تبلیغ برای شفا دادنشان بکند! پناه بر خدا از جهل و خرافه ... .

پنجم: میلیونها نفر در سراسر دنیا، اصلا نمی‌دانند شیعه چیست و شیعی کیست و نمی‌شناسند نه معصومین ما را و نه بزرگان دین ما را، و دارند زندگی‌شان را می‌کنند؛ از عدل خدا به دور نیست که [نعوذ بالله] کسی را که به این یک مورد (شفای مریض با آب ریختن در گلویش توسط بانو...) اعتقادی ندارد، کارش را ازش بگیرد و فرزندش را و خلاصه از هستی ساقطش کند؟

ششم: من، میرمحمد، ضمن ایمان راسخی که به پروردگار یکتا و چهارده معصوم پاک علیهم السلام دارم، و نیز اعتقاد و ارادتی که به امامزادگان واجب التعظیم سلام الله علیهم -من جمله، بانوی صبر و فضیلت، حضرت زینب کبری سلام الله علیها- دارم، و نیز باور قلبی که به وقوع معجزه و کرامت، از ناحیه آن عزیزان دو عالم دارم، این قسم مطالب (فوقانی) را خرافه محض می‌دانم و به هیچ عنوان اعتقادی به آن ندارم و بدیهی‌ است که برای هیچ کس هم نمی‌فرستمش! امیدوارم عمری باشد و باورمندان "دختر خوزستانی" را بیست روز دیگر ببینم تا برایشان ثابت کنم که آسمان زندگیم، به زمین نیامده و هنوز نفس می‌کشم!‌ پس قرارمان، 21 شهریور، ان‌شاءالله!

هفتم: دوستم می‌گفت اپراتورهای تلفن همراه، تیمی دارند که با هدف درآمدزایی برای این شرکتهای محترم، چنین پیامهایی را طراحی می‌کنند و خلق‌الله را بدینوسیله تیغ می‌زنند! العُهدة علی الراوی...!

--------------------------------------------------------------------------------------------------

سایت گرامی صراط، باز هم بزرگواری نموده ... .

<
میرمحمد
۰۱ شهریور ۹۱ ، ۲۳:۵۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۷ نظر

حقیقت نخست: توی احکام شرعی، مسأله‌ای که در موردش از همه بیشتر سخت‌گیری شده، می‌دونین چیه؟ بله، حق‌الناس ...

حقیقت دوم: مسأله‌ای که از همه بیشتر راجع بهش تساهل و تسامح شده، نجس و پاکیه ... یعنی چیزی که حتی 99% احتمال بدی نجس هست و فقط یک درصد احتمال بدی پاکه، همه مراجع می‌گن محکوم به طهارته! یعنی پاک پاک پاکه!

حقیقت سوم: اعتنا به وسواس و  آب‌ریزی بیش از حد شما بانوی محترم*، مساوی است با زیر بار حق‌الناس رفتن و مدیون شدن ... اولا به شوهر عالی‌مقام که هزینه قبض آب را می‌پردازد، و ثانیا به بیت‌المال ...

حال، متر کنید میزان تعبد و بندگی این بندگان وسواسی شیطان** را...


* گفتم بانوی محترم، زیرا با نهایت تأسف، اغلب مراجعات وسواسی، مربوط به این جماعت گرامی است.

** روایت داریم که وسواسی، بنده خدا نیست، بنده شیطان است ...

کمی مانده به آخرنوشت: ضروری است متذکر شوم که مبتلایان به وسواس عملی، چند گروه متفاوت هستند که برخی از ایشان، واقعا اختیاری در عمل به وسواس و تکرار اجبارگونه کارهایشان نداشته و نیاز به درمانهای فیزیولوژیک دارند تا مداوا شوند؛ روی سخنم در این ارسال، به این گروه نبود.

آخرنوشت: حقیر زیاد سر و کله زده‌ام با وسواسی‌های عزیز، تجاربی هم دارم ... امری بود در خدمتم!

<

<
میرمحمد
۱۵ مرداد ۹۱ ، ۲۱:۱۴ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱ نظر