هم از آفتاب

چو رسول آفتابم به طریق ترجمانی ----- پنهان از او بپرسم به شما جواب گویم

هم از آفتاب

چو رسول آفتابم به طریق ترجمانی ----- پنهان از او بپرسم به شما جواب گویم

هم از آفتاب

علم، رسمی سربه‌سر قیل‌است و قال
نه از او کیفیتی حاصل، نه حال
علم نبود غیر علم عاشقی
مابقی تلبیس ابلیس شقی
علم فقه و علم تفسیر و حدیث
هست از تلبیس ابلیس خبیث
هر که نبود مبتلای ماهرو
اسم او از لوح انسانی بشو
سینه‌ی خالی ز مهر گلرخان
کهنه انبانی بود پر استخوان
سینه‌ی خود را برو صد چاک کن
دل از این آلودگی‌ها پاک کن...

آخرین مطالب

پربیننده ترین مطالب

مطالب پربحث‌تر

آخرین نظرات

  • ۳۰ مرداد ۹۴، ۱۷:۱۶ - فاطمه سلام

پیوندها

کدام استقلال؟

چهارشنبه, ۲۴ مهر ۱۳۹۲، ۰۶:۳۲ ب.ظ

باور کرده‌ایم که یکی از کارکردها و برکات(!) ازدواج، «استقلال» است؛ پسر و دختر با پیوند و تشکیل خانواده، روی پای خود می‌ایستند و از خانواده‌هایشان «مستقل» می‌شوند؛ و چیزی که من و شما از استقلال فهمیده‌ایم، «جدا شدن» و «قطع» و «فاصله» است و در مثبت‌ترین وضعیت، چیزی شبیه استقلال ملّی و خودکفایی و استغناء از دیگران.

در آن روی سکّه امّا، آموزه‌های دینی ما سرشار است از مفاهیمی که ما را دعوت به «هم‌بستگی» و «اتّحاد» و «دوستی» می‌کند؛ کلیدواژه‌های اخوّت، مودّت، وحدت، رفق، مدارا و در دایره‌ای وسیعتر مفاهیمی چون احسان، انفاق، عفو و ... همه و همه چنین معنایی را روایت می‌کنند و این معنا زمانی که به حوزه‌ی خانواده می‌رسد، با تکالیفی همچون «وجوب صله‌ی رحم» جلوه‌ی نورانی‌تری می‌یابد.

بیایید نگاهی دقیق‌تر به واژه «استقلال» بیندازیم. این مصدر که از ریشه‌ی «قلّ» گرفته شده، در زبان عربی غالباً به معنای «کم شمردن» و گاهی به معنای «به کم بسنده کردن» است؛ از امام صادق علیه‌السلام نقل شده که «من استقلّ قلیل الرزق حرم کثیره» یعنی کسی که رزق و روزی کم را اندک بشمارد، از زیاد ِ آن محروم می‌شود. به نظرم مثبت‌ترین معنای این واژه (که با توجّه به زبان مبدأ، استعمال درست هم داشته باشد) همان «به کم بسنده کردن» و قناعت است.

با این معنای اخیر برای استقلال خانواده‌های تازه تأسیس موافقم! چه خوب می‌شود اگر جوانان دم‌بخت، به کم بسازند و هرچه زودتر بساط ازدواج و زندگی مشترک را برپا کنند. چه خوب می‌شود اگر فرهنگ ما از این کلیشه خارج شود که دختر و پسر، قبل از آغاز زندگی مشترک، بایستی همه امکانات را داشته باشند و بعد از عروسی در یک «منزل کامل» زندگی‌شان را آغاز کنند.

چه خوب می‌شود اگر آن «صله» و «وصل» میان تازه‌داماد و خانواده‌اش (و همچنین عروس و خانواده‌اش) حداقل برای چندسالی، قوی و پیوسته برقرار باشد؛ حتی اگر به بهای وابستگی موقت مالی و اقتصادی باشد. تصوّر کنید در چنین فضایی، نگاه پدر و مادر نسبت به ازدواج فرزندان چقدر سهل‌گیرانه می‌شود؛ اگر جَبری احساس نکنند برای تهیه تمام وسایل زندگی در بدو امر ... .

بارها والدینی را که از مخارج ازدواج و زندگی مشترک فرزندشان هراس داشته‌اند، مخاطب قرار داده و گفته‌ام: شما که بحمدالله هم‌اکنون زندگی دو سه فرزندتان را دارید اداره میکنید، واقعاً با آمدن فرزند دیگری به این خانه، به سختی می‌افتید؟ غالباً پاسخ منفی بوده و چه آسان و شیرین می‌شود پسر را داماد کرد وقتی نگاهت به عروس، مانند فرزندت باشد و او هم با همین نگاه و با همین توقع وارد زندگی شود، نه با توقع زندگی «مستقل!» و مجزا ... .

این سبک ازدواج و تشکیل خانواده (بدون توقع خودکفایی مالی در ابتدای زندگی) برکات فراوانی دارد که ذهن حقیر به این‌ها رسید:

1. اگر شرایط مالی پسر و دختر اجازه‌ی تهیه‌ی همه‌ی ملزومات زندگی را نمی‌دهد، این مسأله باعث تأخیر ازدواج و مفاسد بعدی آن نمی‌شود؛ زندگی با حداقل مایحتاج شروع شده و این زوج جوان، با تلاش و کوشش، سر و سامان و خانه و زندگی را فراهم می‌کنند و این باعث می‌شود که خیلی بیشتر قدردان آن باشند.

2. مشکل مسکن برای زوجهای جوان، آن لبه‌ی تیز و برنده‌اش که مانع ازدواج بهنگام می‌شود را از دست می‌دهد. چه اشکالی دارد که نوعروس و داماد چندسالی در منزل پدری یک کدام ساکن شوند و مبلغ اجاره را برای تهیه مسکن پس‌انداز کنند؟ قبول دارم که ممکن است مشکلاتی باشد و این «همزیستی» قدری ناخوشایند باشد، ولی وجداناً به این که ازدواج زود سر بگیرد و جلوی تبعات منفی تأخیر ازدواج و «تک‌زیستی» گرفته شود، نمی‌ارزد؟!

3. زوج جوانی که در نزدیکی (و یا همراه) والدینشان زندگی می‌کنند، این سعادت را دارند که از خرمن تجربه‌ی همسرداری بزرگترها خوشه‌چینی کنند؛ حیای از والدین مانع بروز برخی اختلافات جزئی می‌شود و همچنین برخی ناهنجاری‌ها، وقتی سایه‌ی والدین روی سرشان باشد، رخ نمی‌دهد. به نظر شما، تازه‌دامادی که در منزل پدری ساکن شده، رویش می‌شود بدون عذر دیر به منزل بیاید و یا رفیق‌بازی کند؟!

4. از دیدگاه فرزند پروری، این عُلقه و ارتباط خویشاوندی قوی، نقش بسیار مثبتی را در تربیت صحیح اجتماعی فرزندان دارد. مطالعات مختلف نشان داده کودکانی که با خویشاوندان و فرزندان آنها ارتباط پیوسته دارند، رشد فکری بهتری داشته و مهارت‌های ارتباطی را به خوبی می‌آموزند؛ نعمتی که هرگز در ارتباط با همسالان دیگر (مهد کودک و مدرسه و ...) نصیبشان نمی‌شود. همچنین، یاری مادربزرگ و خاله‌ها و عمّه‌ها برای بچه‌داری، ترس پدر و مادر را از تعدّد فرزندان از بین می‌برد و نسل بعدی هم طعم برادر و خواهر داشتن، و نسل بعد از آن طعم دایی و خاله و عمه و عمو داشتن را می‌چشند ... .

(زمانی از یکی از اساتید بزرگوار شنیدم که در یکی از کشورهای غربی، برای سالمندانی که از نوه‌های خود پرستاری می‌کنند، حقوق و مزایایی وضع کرده‌اند؛ دلیل آن خیلی قابل توجّه بود: آغوش هیچ مربّی به اندازه‌ی آغوش مادربزرگ و پدربزرگ، مادرانه و پدرانه نیست! و جالب این که حتّی به مزایای مادّی آن هم اندیشیده بودند: با این شیوه، هزینه‌های راه‌اندازی مهدکودک و خانه سالمندان حذف می‌شود!)

5. جنبه‌ی معنوی این «سبک زندگی» هم خیلی قابل توجّه است. نگاه کنید به آیات و احادیث فراوانی که به احسان به والدین و فرزندان پرداخته و مژده‌ی برکات آسمانی و زمینی فراوانی که به اهل پیوند و مودّت و «صله‌ی رحم» داده شده است و در مقابل عقوباتی که شامل قاطعین رحم می‌شود. باور کنیم که نگاه مهربانانه‌ی خدا به زندگی گرم و صمیمانه‌ی ما در کنار یکدیگر، باران رحمت‌های دنیوی و اخروی را بر سر زندگی‌مان می‌بارد و «پایداری» پیوندمان را تضمین می‌کند ... .

***

و با آن معنا (استقلال به معنای خودکفایی) برای تازه‌مزدوجین مخالفم! استغنای مادّی از والدین، ذهن را به سمت استغنای فکری و تربیتی می‌کشاند. کم نیستند پسرانی که چون صاحب درآمد شده‌اند و دستشان در جیب پدرشان نیست، گمان می‌کنند دیگر نیازی به رأی و راهنمایی وی ندارند و دخترانی که بعد از ازدواج، به دلیل این که دیگر سر سفره‌ی مادر نمی‌نشینند، خود را بی‌نیاز از رایزنی و ارشاد مادر می‌دانند. چه شوربخت هستند این زوج‌ها و چه تنهایند کودکانی که به جای این که با پدربزرگ و مادربزرگ دم‌خور باشند و زندگی را از آنان یاد بگیرند، به خاطر تلاش پدر و مادر برای استقلال(!) مجبورند صبح تا شب محبّت مکانیکی و پولی این و آن را بچشند ... . این زمستان عاطفی، چنان تا مغز استخوانشان را سرد می‌کند که دیگر هرگز روی گرمی با پدر و مادر نخواهند داشت و این اوّل ماجرای فاصله گرفتن از والدین و آسیب‌های تربیتی بعد از آن است.

***

پدیده‌ی ناهنجار جدیدی که اخیراً در شهرهای بزرگ کشومان شایع شده، «تک‌زیستی» و «خانه مجرّدی» است، با همه‌‌ی آفات و آسیب‌های کشنده‌‌ی آن برای جامعه‌ی ایرانی و اسلامی ... به نظر شما، این سبک زندگی وارداتی، با آن نگاه «اصل و ارزش» دانستن «استقلال و استغناء» مرتبط نیست...؟

***

با هم باشیم ... همین!

مرتبط: دخل و خرج

نظرات  (۲۶)

سلام بر شما؛
ممنون که چشممان را روشن کردید؛
حق با شماست؛ اما متأسفانه جوان های امروزی، خریدار ِ این سبک زندگی نیستند! و برای خودشان هزار دلیل می آورند...؛
خیلی چیزها به شدت تغییر شکل داده در جامعه ما؛ حتی نسبت به 10 سال قبل! و تغییراتی این چنین سریع، خوب نیست به نظرم...؛
التماس دعا؛
پاینده باشید.
پاسخ:
سلام بزرگوار
ممنون از لطف و مهربانی همیشگی‌تان ... چشم و دلتان هماره روشن به نور بصیرت و معرفت حضرت معبود ... .
با فرموده‌ی شما موافقم که «هزار دلیل می‌آورند...» و خوشحال می‌شوم اگر همین مطلب سرآغاز بحثی باشد درباره‌ی همان «هزار دلیل».
ممنون می‌شوم اگر عرض حقیر را به چالش بکشید و به عنوان یکی از «جوان‌های امروزی» دلایل مخالفت را طرح کنید تا در موردش بحث کنیم. البته حواسم هست که موضع شما، موضع موافق و ملاطف با حقیر است، غرض طرح و بررسی دیدگاه‌های گوناگون است.
ممنون
التماس دعا
سلامِ مجدد؛
متشکر از شما؛
من فکر میکنم همین برکاتی که شما برشمردید، احتمالا از نظر خیلی از جوان ها، برکت نمی تواند باشد!
 مثلا شماره 1: اینقدر چشم و هم چشمی و مصرف گرایی باب شده که اگر بخواهند هم انگار نمی توانند با امکانات و وسایل ِ کمتر و ساده تر، زندگی شان را شروع کنند!
2: برای آقایان که احتمالا افت دارد "داماد سر خانه" شدن! و دخترها هم معمولا سعی میکنند روابطشان را با خانواده همسر به حداقل برسانند بعد از ازدواج! چه برسد به هم خانه شدن! دیگر تحمل نمیکنند نگاه های مادر و خواهر و پدر ِ همسر را در کارهای روزمره شان! و دوست دارند خودشان هرطور که میخواهند، زندگی کنند؛
3: متأسفانه دیگر خیلی از راه و روش های بزرگترها را قبول ندارند! که بخواهند از آنها استفاده هم بکنند! و فکر میکنند که راهکار های آنها مخصوص ِ زمانِ  خودشان بوده؛
4: در مورد بچه دار شدن و تربیت کردنش، به دخل و خرجشان نگاه میکنند و به همین دلیل، اغلب 1 بچه را هم زیاد میدانند! و دیگر به فکر ِ آینده و تنهایی  او نیستند؛ چه رسد به دایی و خاله و عمو و عمه شدنش...؛
5:  و مهم تر از همه، رنگ ِ "معنویت" است که کمرنگ شده در زندگی ها؛ که باعث شده به خیلی از ارزش ها توجهی نشود و زندگی ها هرچه بیشتر غرق شود در ماشین و تکنولوژی و مدگرایی و مصرف گرایی و... به تبع ِ آن: کار و کار و کار...؛
(البته این ها که عرض کردم، حتما برای همه صدق نمیکند؛ و جوان هایی هم هستند که اینگونه فکر و زندگی نمیکنند؛)
پاینده باشید.
پاسخ:
سلام بزرگوار
شرمنده‌ام که به دلیل مشغله، دیرتر خدمت رسیدم ... .
با مواردی که فرمودید موافقم؛ و البتّه اعتقاد دارم که برای اصلاح فرهنگی، بایستی حرکتی همه‌جانبه انجام شود. یعنی وقتی توقع قناعت از فرزندان داریم، زندگی والدین هم باید مطابق سبک زندگی مطلوب سامان‌دهی شود. (ممنون می‌شوم اگر سری به مطلب دخل و خرج بزنید)
در مورد نکته دوم و سوم هم، به نظر باز هم نیاز به یک اصلاح فرهنگی-اعتقادی هست؛ در خیلی از مشکلات اینچنینی، "سرخانه بودن‌" به خودی خود آسیب‌زا نیست و دور شدن از هم نیز دردی را دوا نمی‌کند! باید بت «منیّت» شکسته شود (چه آن منیّت و تکبّر عروس و داماد و چه احساس تفوّق والدینشان) و فرهنگ نصیحت‌پذیری و مشاوره نهادینه شود؛ از آن طرف هم، پدرها و مادرها بایستی سعی کنند با خودسازی و «عمل مناسب» به عنوان الگوی عملی برای فرزندان باشند؛ زیرا تجربه نشان داده، امر و نهی‌ِ به تنهایی، فقط و فقط باعث فاصله گرفتن نسل‌ها از هم می‌شود ... . (باز هم دعوتتان می‌کنم به بازخوانی مطلب فرزند ما آیینه ما)
شاید به نظرتان این نقطه‌ی مطلوب خیلی آرمانی و دور از دسترس باشد، ولی اگر باور کنیم که هر تغییری در جامعه از سلول‌های کوچک آن شروع می‌شود و تلاش کنیم که از خودمان و اطرافیانمان شروع کنیم، «حرکت» شروع خواهد شد و این حرکت ان‌شاءالله به سمت «اصلاح» خواهد رفت و بالاخره روزی به مقصد خواهد رسید!
سلام از اینکه سر میزنید و جویای احولید متشکرم...از لطف و دعای شما ممنون ..اعیاد بر شما هم مبارک ..در پناه حق سلامت و موفق باشید
پاسخ:
سلام بزرگوار
تندرست و آرام باشید ... خدای مهربان، در این ایام مبارک، به مریضتان شفا و به قلب پاکتان رحمت عطا فرماید ... .
التماس دعا
۲۷ مهر ۹۲ ، ۱۰:۲۳ جابر گرمابی
سلام استاد دهه ولایت مبارک.............

احسنت بر قلم زیبایتان..............ماشاءالله..................

بروزم با حدیث هفته..............
پاسخ:
سلام بزرگوار ... استادی زیبنده‌ی شما نازنین است ... بنده فقط خیلی مخلصم!
ممنون از دعوتتان
اعیاد مبارک
التماس دعا

سلام

از مطلب خوبتان مثل همیشه استفاده کردم.

با این قسمت مطلب که جوانان باید زندگی را با سادگی و زود شروع کنند و انتظار نداشته باشند اول زندگی همه چیز مهیا باشد کاملا موافقم. اما با این بخش که در خانه والدین زندگی کنند به شدت مخالفم. حتی معتقدم بیش از حد هم نباید منزلشان نزدیک باشد. من جور دیگری به این استقلال که گفتید فکر میکنم.به نظرم بهتر است والدین در سالهای قبل از ازدواج فرزندانشان را از هر نظر آماده زندگی مشترک و قبول مسئولیت کنند و همه چیز را به بعد از ازدواج موکول نکنند.چون بعد از ازدواج زوجین باید فرصت داشته باشند تا بیشترین وقت را با یکدیگر و در کنار هم و برای شناخت روحیات و علایق هم بگذرانند. من این را در زوجهای اطرافم به خوبی دیده ام یعنی آنهایی که خصوصا در یک سال اول زندگی بیشتر اوقاتشان را در خانه والدین یکدیگر یا مهمانی و غیره گذراندند بیشتر از آنهایی که وقتشان را به همدیگر اختصاص دادند و به استفاده از تجربه دیگران بصورت دورادور عمل کردند دچار مشکل شدند.این زوجها که فرصت تنهایی و باهم بودن را ندارند یا ازخودشان میگیرند کمتر در آینده میتوانند خلق و خوهایی که مایل به تغییرشان بوده اند یا اخلاقی که تمایل به ایجادش داشته اند را در همسر خود بوجود بیاورند. قبول کنید که زیادی در جمع بودن یا از ان بدتر همیشه در کنار دیگران زندگی کردن آن هم در سالهای اول زندگی مشترک هرگز اجازه نمیدهد که زن و شوهر رفتارهای واقعی خودشان را بروز دهند. یعنی انچه را که شما فرصت میبینید من تهدید میبینم. زوجهایی را میشناسم که بعد از گذشت حتی ده سال هنوز نتوانستند با هم به تفاهم اخلاقی و رفتاری برسند فقط به این دلیل که فرصت باهم بودن و خلوت داشتن و شناخت عمیق هم را در سالهای اول زندگی از دست دادند. هرگز یادم نمیرود که مادر مرحومم که 5سال در خانه مادرشوهر که عمه اش هم بود زندگی کرده بود همیشه میگفت هرگز حاضر نیستم  دخترانم را به زندگی در خانه خانواده همسر بفرستم. چون بعد از گذشت سی سال هنوز بعضی مشکلاتش باقی بود. البته امروزه ممکن است بعضی زوجها به دلایل اقتصادی مجبور به این کار بشوند اما مطمئن باشید که اکثر آنها قلبا راضی نخواهند بود.

گرچه با بخش نگهداری نوه ها توسط پدر و مادر به جای مهد و اینها موافقم هرچند  که من و همسرم هردو از نعمت مادر محرومیم و نمیتوانیم این تجربه را داشته باشیم.

پاسخ:
سلام سرور بزگوار
منّت بر سرم گذاشتید و چون همیشه سپاس‌گزارم که عرایض حقیر را با نظر لطف و با این همه دقّت مطالعه فرمودید.
موافقم ... خلوت و باهم بودن پسر و دختر، تاثیر مسلّمی در شناخت بیشتر و به تبع آن، تطبیق خُلقیات و تناسب بیشترشان دارد؛ ولی به شرط آن که پیش‌فرض حداقلّی آن (یعنی قبول ضعف‌های خود و آمادگی برای نقدپذیری و تغییر) فراهم باشد. به نظر حقیر، این مجاورت (و نه لزوماً اختلاط) شاید تمرین خوبی باشد برای این که خودمان را کامل و بی‌نیاز از نقد و اصلاح ندانیم. (و این حقیقت را هم باید پذیرفت که گاهی هر دوی زن و شوهر جوان، کج می‌اندیشند و کج می‌روند و هردو نیاز به تراز شدن دارند! و در این خانواده، توقّع اصلاح از درون خطاست! مراجعی داشتم که پسر و دختر بعد از عروسی قرار گذاشته بودند که هیچکدام به نماز صبح دیگری کاری نداشته باشند و ...! ) البتّه این روزگار، روزگاری نیست که محیطی شبیه خانه «پدرسالار» پذیرای همه‌ی فرزندان بزرگ و کوچک به همراه همسران‌ و فرزندانشان باشد! شاید افراط به آن میزان هم (که همه جاری‌ها و باجناق‌ها دست در یک سفره ببرند!) شایسته نباشد؛ ولی واقعیت انکارنشدنی این است که گاهی از آن طرف بام افتاده‌ایم و «تفریط» و فاصله‌های غیرمنطقی، باعث به بی‌راهه رفتن خیلی از زوج‌های جوان شده است.
راستی، بنده واقعاً نمی‌دانم آمار طلاق در کدام گروه بیشتر است؟ در تازه مزدوجینی که همراه یا نزدیک خانواده‌هایشان زندگی می‌کنند، یا آنان که به فرمایش شما به راهنمایی خود و همسر بسنده کرده و دورادور از بزرگترها بهره می‌برند. چه خوب بود اگر پژوهشی با این صورت‌مسأله انجام می‌شد ... .
چشم انتظار راهنمایی‌تان هستم ...
التماس دعا
سلام بر شما؛
نظر قبلی من ارسال نشده؟ مقداری زیاده گویی کردم درباره ی همین موضوع...؛
پاسخ:
سلام بزرگوار
متشکرم از حوصله‌ای که برای خواندن سیاهه‌ی حقیر گذاشتید! و عذرخواهم از تأخیر ... .
قلمتان هماره پربرکت ...
التماس دعا
۲۸ مهر ۹۲ ، ۱۶:۴۹ جابر گرمابی
 

امشب ای دل، مرا شب شادی است

در کف ما برات آزادی است

باب رحمت ز هر طرف شد باز

شب میلاد حضرت هادی است

امام هادی علیه السلام :

" هرکس بذر خوبی بکارد، شادمانی درو می کند."

پاسخ:
سلام جابر عزیز
اعیاد مبارک ...
امید که به برکت این ایّام سعید، خبر خوشی که همیشه منتظرش بوده‌اید را بشنوید و بشنویم!
روزگار خوش
التماس دعا
 عیدی چو غدیر این قدر معظم نیست  / حبلی چو ولایتش چنین محکم نیست
بر رشته ی محکم ولایت صلوات  / بیچاره بود هر آن که مستعصم نیست
عید سعید غدیر خم مبارک باد
پاسخ:
سلام استاد عزیز
ممنون از عیدی زیبایتان ...
خداوند همه ما را از متمسکین واقعی به رشته ولایت و مودت اهل بیت علیهم السلام بگرداند.
عزت مستدام
التماس دعا

سلام

اعیاد گذشته تان مبارک. ببخشید که دیر خدمت رسیدم. راستش مشکلی برای بینایی ام  پیش آمده که کمتر میتوانم پای کامپیوتر بیایم.

ممنونم از لطف شما. شما بهتر از من میدانید که آمار طلاق به دلایل مختلفی بالا رفته که به عقیده من مهمترین آن تصورات نادرست از ازدواج و زندگی مشترک و آماده نبودن روحی و شخصیتی زوجین برای زیر یک سقف بودن است. متاسفانه آمارها نشان میدهد بیشترین میزان طلاق در زوجین زیر 25سال و در 5سال اول زندگی مشترک است. این نشان از آماده نبودن بچه های ما برای قبول مسئولیت و ازدواج است. این نشان میدهد که ما دیگر مثل گذشته فرزندانمان را چه دختر و چه پسر برای زندگی مشترک تربیت نمیکنیم و متاسفانه باید بگویم با عرض معذرت اکثر ازدواجهای سنین پایین مبتنی بر ارضا نیازهای غریزی و زیستی است تا اینکه مبنی بر بلوغ روانی و شخصیتی و اجتماعی باشد. درحالیکه در گذشته دختر 18ساله ما یک خانم محسوب میشد و از مادرش یاد گرفته بود چطور با شوهر و خانواده شوهر و غیره رفتار کند امروز دختران کم سن ما وقتی ازدواج میکنند یک کمد عروسک با جهیزیه شان میبرند! بسیار کم اند خانواده هایی که (حتی در میان قشر مذهبی که علاقمند به ازدواج زودهنگام فرزندانشان هستند)از سنین نوجوانی انها را آماده پذیرفتن حقایق زندگی مشترک و مسئولیتهای ان بکنند. اینها را که میگویم به چشم خودم دیده ام. دخترانی را میشناسم که بعد از چندین سال ازدواج و بچه داشتن هنوز از عهده هیچ کاری در زندگی خودشان برنمی آیند و آویزان مادرانشان هستند. به عقیده من بهترین کار آموزش دادن به بچه ها از خانه والدین در کنار تشویق و ترغیب به ازدواج است. نه اینکه دختر خانم و آقا پسر تا دیروز دست به سیاه و سفید نمیزده و حتی یک نان برای خانواده نمیگرفته حالا بخواهیم یک خانه را اداره کند. و ازآن بدتر اینکه تا سالهای سال انها را به خودمان بچسبانیم به اسم اینکه داریم حمایتشان میکنیم و دلمان خوش باشد که دختر یا پسرمان را زود سر و سامان داده ایم. غافل از اینکه ممکن است همنین خانم یا آقا وقتی شد سی سی و پنج سالش تازه ببیند که چه عمری را گذرانده بدون اینکه بفهمد چکار کرده.

ببخشید البته مثل اینکه خیلی تند رفتم! آخه از این خانواده ها دور و برم میبینم و مشکلاتشان را هم دارم به چشم میبینم.

پاسخ:
سلام بزرگوار
مثل همیشه سپاس‌گزارم از عنایتتان و وقتی که برای حقیر صرف فرمودید.
قطعاً بهترین مدل فرزندپروری، تربیت فرزند با نگاه «والدپروری» است و با این فرمایش شما که فرزندان بایستی از سنین پایین برای زندگی مشترک آماده شوند، به شدّت موافقم! این همان نقطه‌ی ایده‌آل و آرمانی است که با فرهنگ‌سازی همه‌جانبه و ایفای نقش صحیح و کامل همه‌ی اجزای جامعه (متولّیان فرهنگ، نهادهای آموزشی و پرورشی و خانواده‌ها) به آن خواهیم رسید ان‌شاءالله ... اما عرض حقیر در مورد وضعیت حادّ فعلی است؛ تصدیق می‌فرمایید که تربیت ناقص‌الخلقه فعلی، فرزندان را آماده‌ی زندگی بار نمی‌آورد، ولی به نظرتان این «آماده نبودن» دلیل کامل و کافی برای تأخیر ازدواج هست؟ آیا این که فرزندان در مسیر صحیح قرار نگرفته‌اند و برای «همسر بودن و پدر بودن یا مادر بودن» آماده نشده‌اند، سبب می‌شود که عوارض تلخ و مخرّب تأخیر در ازدواج را هم به آنها تحمیل کنیم؟
نمی‌دانم چه عرض کنم ... فقط این که پیشنهاد حقیر برای رفع این معضل، همان عرایضی بود که در متن این پُست عرض شد و همچنان محتاج یاری‌ام برای اصلاح و یا تکمیل آن.
۱۰ آبان ۹۲ ، ۱۵:۰۶ خادم الشهداء
سلام علیکم سید بزرگوار
چقدر خوشحال شدم وقتی با مطلب جدیدتان مواجه شدم
الحمدلله که دوباره قلم زدید
و شرمنده ام بخاطر تأخیر در حضور
همان بهانه ی همیشگی ... کم بودن فرصت
طوری که توفیق خادمی بچه های آسمان هم برایم بسیار کم و کمرنگ شده است
دغدغه ی حقیر رابیان کردید ولی حیف و هزاران حیف که گوشها برای شنیدن این نصایح بی توجهند و نمی شنوند
وای بر ما که از اصل خود دور گشته ایم
بشدت محتاج دعا سید بزرگوار و خادم مولای مهربانم هستم
یاعلی
پاسخ:
سلام و رحمت خدا به شما
ممنون از لطف همیشگی‌تان به این قلم ناقابل...
همیشه دعاگو و نایب‌الزیاره شما و همه دوستان عزیز هستم
التماس دعا
۱۰ آبان ۹۲ ، ۱۵:۱۲ مدیر سایت ملایری ها

فراخوان پایگاه خبری ملایری ها

مانور سایبری " مرگ بر آمریکا "

علاقمندان می توانند با تغییر عنوان وبلاگ خود به نام " مرگ بر آمریکا " در روز 13 آبان، خشم و انزجار خود را از جنایت ها و ظلم های شیطان بزرگ اعلام کنند.

به دوستان سایبری خود اطلاع رسانی کنید.

جهت کسب اطلاعات بیشتر به سایت خبری ملایری ها مراجعه کنید.

یاعلی

پاسخ:
سلام بزرگوار
ممنون از اطلاع‌رسانی‌تان ...
اللهم العن اوّل ظالم ظلم حق محمد و آل محمد، و آخر تابع له علی ذلک ...
مرگ بر همه دشمنان حق و حقیقت، از اولین تا آخرین ...
مرگ بر آمریکا ...

اپ ام
پاسخ:
سلام سید بزرگوار
ممنون
التماس دعا

استقلالی که گاه به سمت فردگرایی .و خودخواهی پیش می رود!

پاسخ:
سلام
و به سمت تنهایی ...

سلام
به نظر من جدا زندگی کردن از خانواده ها هیچ منافاتی با فاصله عاطفی گرفتن از اونا نداره....
میشه روزانه بهشون سر زد و با تلفن باهاشون درارتباط بود...
وقتی آدم تازه ازدواج می کنه دوست داره بعضی چیزارو خودش تجربه کن و طعمش بچشه،که اگه پیش بزرگترا زندگی کنی یه جورایی از این حس جوونی محروم میشی....
ضمن این که وقتی تازه عروسای نسل های گذشته از زندگی با خانواده همسر حرف میزنن و از حرصایی که خوردن میگن،خب معلومه که آدم تمایل داره جدا و مستقل زندگی کنه
پاسخ:
سلام بزرگوار
ممنون از قلم‌رنجه‌تان...
البته یک تکه بزرگ از پازل اصلاح فرهنگی‌ای که باید صورت گیرد، بهبود نگاه خانواده‌ی همسر نسبت به عروس (و یا داماد) است. برای رسیدن به آن وضعیت مطلوب، باید نگاه سابق (و شاید فعلی) مادرشوهر و خواهرشوهر نسبت به عروس ترمیم شود تا آن خاطرات تلخ و حرص‌خوردن‌هایی که فرمودید تکرار نشود!
هرچند ک گریه آقایون خیلی سنگینه،هر وقت اشک یه مرد می بینم قلبم تیکه تیکه میشه انگار و بغضم میگیره....آشنا یا غربیه

پاسخ:
سلام
شاید همین سنگینی باعث می‌شود که به دل بیفتد و بشکند و ... .
التماس دعا
 سلام وبلاگ خوبی دارید جالبتر از این این هست که منم درمورد ازدواج آپ میکنم منو لینک کنید به منم سربزنید

پاسخ:
سلام بزرگوار
ممنون از لطفتان به حقیر و نوشته‌های ناقابلم ...
پاینده و سربلند باشید
در مورد لینک هم انجام وظیفه کردم...
التماس دعا
 راستی مطلبتونو بااجازه اتون به اشتراک گذاشتم .....
پاسخ:
سلام دوباره
خیلی لطف کردید که قابل دانستید ... نیاز به اجازه نبود، امیدوارم به درد بخورد ... .
چیز خاصی نیست
یه درد و دل ساده س....

پاسخ:
سلام بزرگوار
امید که حضرت آفتاب مهربان، ابرهای تیره‌ی اندوه را از آسمان دل پاکتان بزداید...
التماس دعا
۲۱ آبان ۹۲ ، ۰۰:۱۱ علیــــ ـرضا
سلام
ممنون از وبتون
قشنگ بود
به روزم با پادکست افکت و صداهای زیبا
تبادل لینک ؟
پاسخ:
سلام بزرگوار
سپاس از نظر لطفتان
التماس دعا

صدای بال و پر جبرئیل می آید / شب است و ماه به آغوش ایل می آید

لب کویر پس از این ترک نخواهد خورد / که ساقی از طرف سلسبیل می آید

لباس خاطره را از حریر عشق بدوز / حلیمه! نزد تو فردی اصیل می آید

نگاه آمنه از این به بعد می خندد / چرا که معجزه ای بی بدیل می آید

میلاد پیامبر رحمت، تاج آفرینش بر شما خجسته باد

 دل از غم فاطمه توان دارد ، نه
و ز تربتِ او کسی نشان دارد ، نه
آن تربتِ گمگشته به بَر ، زوّاری
جز مهدی صاحب الزمان دارد ، نه
امشب، آسمان مکه آذین¬بند قدوم دختر خورشید است و کعبه و زمزم و صفا، سرود خوان آمدن کوثر جاری رسول خدایند.
ولادت حضرت فاطمه(س) مبارک باد.
امام زمان (عج):

و مارا از شیعیان دور نگه نمی دارد مگر اعمال بد آنان

که به ما می رسد و برای ما ناخوشایند و دور از انتظار است . . .
امام باقر(ع):
سه چیز پشت انسان را می شکند:
مردی که عمل خویش را زیاد شمارد، گناهانش را فراموش کند، و به رای خویش، خوشنود باشد.

ولادت امام محمد باقر علیه السلام مبارک
۰۷ تیر ۹۳ ، ۲۰:۴۷ جابر گرمابی
حلول ماه مبارک رمضان، ماه رحمت و برکت و غفران مبارک باد.
سلام و خسته نباشید
ببخشید میخواستم بدونم در مواردی که زن و مرد بر سر موضوعی با هم به توافق نمیرسند.آیا به نظر شما فصل الخطاب بودن مرد درسته؟و اگر درسته دلیلش چیست و اگر نادرست هست هم دلیلش چیست.ممنون میشم پاسخ بدهید.باتشکر

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">