هم از آفتاب

چو رسول آفتابم به طریق ترجمانی ----- پنهان از او بپرسم به شما جواب گویم

هم از آفتاب

چو رسول آفتابم به طریق ترجمانی ----- پنهان از او بپرسم به شما جواب گویم

هم از آفتاب

علم، رسمی سربه‌سر قیل‌است و قال
نه از او کیفیتی حاصل، نه حال
علم نبود غیر علم عاشقی
مابقی تلبیس ابلیس شقی
علم فقه و علم تفسیر و حدیث
هست از تلبیس ابلیس خبیث
هر که نبود مبتلای ماهرو
اسم او از لوح انسانی بشو
سینه‌ی خالی ز مهر گلرخان
کهنه انبانی بود پر استخوان
سینه‌ی خود را برو صد چاک کن
دل از این آلودگی‌ها پاک کن...

آخرین مطالب

پربیننده ترین مطالب

مطالب پربحث‌تر

آخرین نظرات

  • ۳۰ مرداد ۹۴، ۱۷:۱۶ - فاطمه سلام

پیوندها

۱۲ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «باور» ثبت شده است

 

معشوق می‌گوید: اگر دوستم داری فلان کار را بکن!

عاشق می‌گوید: می‌دانی که اصلا دلم نمی‌خواهد! ولی چون تو می‌گویی، چشم!

***

بایدها و نبایدهای الهی، دو دسته هستند، یکی آنهایی که با عقل و میل من هم جور هستند؛ یعنی به راحتی می‌توانم با وجدانم، حکمتش را بفهمم و به آن عمل کنم، مثل: دروغ نگفتن، مردم‌آزاری نکردن، احترام به والدین، نخوردن سمّ، انفاق و ...

دسته دیگر، چیزهایی هستند که خدا گفته، ولی ممکن است من، با عقل نابالغم، فلسفه آن را درک نکرده باشم؛ مثل: نماز خواندن، روزه گرفتن، حفظ چشم، رعایت حجاب، نخوردن چیزهای حرام و ...

می‌گویم: معیار "عشق و بندگی" ما به آن دادار مهربان، مقدار تقیّد و تعبّد ماست به آن دسته چیزهایی که ازمان خواسته، ولی فلسفه‌اش را نیافته‌ایم، و فقط و فقط به عشق او، و برای "عبودیّت" او پایبندشان هستیم، حتّی اگر خلاف میلمان هم باشد ... . وگرنه، انجام چیزهایی که عقل و دلمان هم آن را می‌خواهد که خیلی هنر نیست! هست؟!

بیایید عاشقانه بندگی کنیم ...

 



تکمله: صبح امروز، برای دومین بار رگ دستم را به فصّادی خبره  و خردمند سپردم ... و نمی‌دانید بعد از تخلیه آن همه خون سنگین و کثیف و تعدیل مزاج "سوداوی" چه حال خوبی به آدم دست می‌دهد ... . هماره، دعاگوی آن طبیب حکیم، و تیم پزشکی همراهشان هستم، که ماهی یک بار به مشهد می‌آیند؛ زیارت می‌کنند و طبابت بی‌مزد و منّت ... پاداش خیرشان با دادار مهربان ... .

تتمّه: عصر امروز، افتتاحیه‌ای که قبلاً عرض کرده بودم، برگزار شد، در نهایت آبرومندی و شکوه و با استقبال واقعاً درخور تقدیر مخاطبین نازنین ... . از همه برگزارکنندگان و شرکت‌کنندگان ممنونم و برایشان آرزوی موفقیّت و خوشبختی می‌کنم ... دعا کنید نیمه دوم افتتاحیه که فردا برگزار می‌شود هم به همین خوبی صورت پذیرد!

تبصره: به جماعت جوجگان مرغ‌نشده مان، عصر امروز یک مهمان گرامی دیگر هم اضافه شد! بوقلمون زیبای مجهول‌الجنسیّتی (!) که صاحبخانه مهربان و گرامی‌مان محض رضای خدا ابتیاع فرمودند و محض رضای خدا نگهداری‌ش را به ما سپردند! ما هم محض رضای خدا داریم توی اینترنت تحقیق می‌کنیم که به این زبان بسته‌ی پر سر و صدا چی بدهیم که بخورد و بهش برنخورد! تا مراتب مهمان‌نوازی‌مان را ثابت فرماییم، محض رضای خدا!!!

تنبیه: این بود کارنامه جمعه عزیزمان، یک روز تعطیل! بیشتر از این سرتان را درد نمی‌آورم، فقط برای بند آمدن نشتی خون محلّ زخم فصدمان دعا فرمایید! سایه‌تان مستدام!
<
میرمحمد
۱۷ شهریور ۹۱ ، ۲۳:۳۹ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹ نظر
 
بارها دیده‌ام عزیزانی را که از سر عشق و ارادت به حضرت ضامن آهو علیه‌السلام، و با سودای پوشیدن ردای خدمت حضرتش،‌ به آب و آتش می‌زنند تا اسمشان برای "کشیک افتخاری" در بیاید.
با کارگزینی آستان قدس اگر صحبت کنی، می‌گویند: "لیستی داریم از چندین هزار نفر متقاضی و چون اولویّت‌ها به نحوی است که فُلان و بنا به قانون بَهمان ...شرط سنّی باید X باشد و جنسیِت XY و مدرک تحصیلیتان N و حراست آن گفته و حسابداری این گفته ..." الی آخره! و آخرش هم چیزی دستگیرت نمی‌شود!
خیلی وقتها هم شده که به این حقیر رو زده‌اند که: "شما، آن طرفها، آشنا نداری...؟" و اینطوری مثلاً خواسته‌اند میان‌بُر بزنند به کوی دوست! من هم که البتّه نازک‌دل! روی احدی را زمین نمی‌اندازم، چه برسد به نورچشمهایم ... .
غرض از نوشتن این پُست، ثبت نام این عشّاق اهل بیت علیهم السّلام است، برای خدمت‌گزاری حضرت امام رضا علیه السلام، که البتّه بدون محدودیّت سنّی و جنسیّتی و فارغ از سطح مدرک تحصیلی است؛ ساکنین تمام شهرها هم در اولویّت یکسان هستند، بدون تبعیض!
فقط قبلش، به عنوان معرّفی و یا توافق‌نامه و یا EULA و یا هرچیزی که دلتان می‌خواهد، چند کلمه حرف حسابِ این برادر کوچکتان را گوش کنید:

حرف حساب یکم: یادتان هست آیه شریفه 169 سوره مبارکه آل عمران را؟
وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاء عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ
هرگز کشته‌شدگان در راه خدا را مرده‌ مپندارید، بلکه زنده‌اند و در نزد پروردگارشان روزی می‌خورند ...
و می‌دانید که حضرت امام هشتم علیه السلام، افضل شهدا هستند و قطعاً از اشرفِ زندگان و روزی‌خوران نزد پروردگار مهربان... . اگر ذرّه‌ای در این مورد شک کنیم، شیعه بودنمان نقص دارد!

حرف حساب دوم: من، حرم و محدوده خدمت‌گزاری به حضرت ثامن‌الائمه علیهم السلام را فقط همان فضای محصور در چهاردیواری نمی‌دانم که لزوماً باید با بازرسی بدنی واردش شوید. من، سرتاسر رُبع مسکون این کره خاکی (و بلکه همه گیتی) را حرم، قلمرو حکومت و سرزمین تحت اشراف حضرتش می‌دانم، شما غیر از این فکر می‌کنید؟!

حرف حساب سوم: خدمت‌گزاری امام رضا علیه‌السلام، فقط چوب‌پر دست گرفتن و ویلچر هُل دادن و دربانی و کفشداری و امثال آن نیست؛ گرچه هرکدام به جای خود تلاشی مقدّس و فعالیّتی لازم است، ولی به نظر شما، سرزمین تحت حکومت حضرت عالم آل محمّد صلوات الله علیهم اجمعین، فقط اینها را می‌خواهد؟!

حرف حساب چهارم: فرض بفرمایید قلب و دیده‌مان بصیر شده و حضرتش را چنانچه هست، بر مسند حکومت و ولایت ببینیم؛ حضرت امام علی بن موسی علیهما السلام، حکیمانه و عادلانه فرمانروایی می‌کنند و می‌دانیم که از لوازم عدالت، گذاشتن هر چیزی سر جای خودش است. به نظر شما، به حکومت و ریاست حضرتش زیبنده است که یک "پزشک" و یا "معلّم" و یا "وکیل" را به جاروکشی بگُمارد و یک "روحانی" یا "وزیر" یا "صنعتگر"‌را به کفشداری؟ آری! حقیر هم مانند شما می‌دانم که هرکدام از این خدمت‌ها در محضر آن مولا، مایه فخر و امتنان است، ولی اگر حرمش را همانطور که گفتم به گستره جهان، وسیع ببینیم چه؟

حرف حساب آخر:
پزشک گرامی! مطبّ تو، گوشه‌ای از حرم امام رضا علیه السلام است، همانجا خادمی حضرتش را بکن ... خواستی خالص‌تر و ملموس‌تر نوکریش را بکنی، همان 12 ساعت در هفته را که عشقت می‌کشد اختصاص دهی به خدمت حضرت، توی مطبّت بنشین، و شیعیان حضرتش را رایگان بپذیر ... باور کن امام، این خدمت را از تو بهتر قبول می‌کند ...
استاد عزیزتر از جان! کلاس درس تو ....
قاضی ارجمند! محکمه قضاوت تو ...
وزیر محترم! وزارتخانه تو ...
بانوی خانه‌دار گرامی! خانه تو ...
هنرمند فرهیخته! نگارخانه تو ...
کاسب نازنین! مغازه تو ...
روحانی مکرّم! و یا وکیل معظّم! دفتر کار تو ...

و جوان نازنین! اتاق شخصی تو ...


خوب! با قبول این شرایط، حالا ثبت نام می‌کنیم برای خادمی حضرت! عرض کردم هیچ محدودیّتی در ظرفیّت پذیرش نداریم! با هر جنسیّت و تحصیلات و سن‌ّ و شغل و ...! از همین لحظه هم شیفت کشیکتان شروع می‌شود تا آخر عمر، حضور و غیاب هم در لیست آن بالا، لوح محفوظ، ثبت می‌شود ...
هر که دارد سر همراهی ما ... بسم الله ...


السّلام علیک،‌ یا علیّ بن موسی الرّضا المرتضی ...
 
<
میرمحمد
۱۰ شهریور ۹۱ ، ۱۷:۳۱ موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۳ نظر