ثبت نام خادمی
جمعه, ۱۰ شهریور ۱۳۹۱، ۰۵:۳۱ ب.ظ
بارها دیدهام عزیزانی را که از سر عشق و ارادت به حضرت ضامن آهو علیهالسلام، و با سودای پوشیدن ردای خدمت حضرتش، به آب و آتش میزنند تا اسمشان برای "کشیک افتخاری" در بیاید.
با کارگزینی آستان قدس اگر صحبت کنی، میگویند: "لیستی داریم از چندین هزار نفر متقاضی و چون اولویّتها به نحوی است که فُلان و بنا به قانون بَهمان ...شرط سنّی باید X باشد و جنسیِت XY و مدرک تحصیلیتان N و حراست آن گفته و حسابداری این گفته ..." الی آخره! و آخرش هم چیزی دستگیرت نمیشود!خیلی وقتها هم شده که به این حقیر رو زدهاند که: "شما، آن طرفها، آشنا نداری...؟" و اینطوری مثلاً خواستهاند میانبُر بزنند به کوی دوست! من هم که البتّه نازکدل! روی احدی را زمین نمیاندازم، چه برسد به نورچشمهایم ... .
غرض از نوشتن این پُست، ثبت نام این عشّاق اهل بیت علیهم السّلام است، برای خدمتگزاری حضرت امام رضا علیه السلام، که البتّه بدون محدودیّت سنّی و جنسیّتی و فارغ از سطح مدرک تحصیلی است؛ ساکنین تمام شهرها هم در اولویّت یکسان هستند، بدون تبعیض!
فقط قبلش، به عنوان معرّفی و یا توافقنامه و یا EULA و یا هرچیزی که دلتان میخواهد، چند کلمه حرف حسابِ این برادر کوچکتان را گوش کنید:
حرف حساب یکم: یادتان هست آیه شریفه 169 سوره مبارکه آل عمران را؟
<
با کارگزینی آستان قدس اگر صحبت کنی، میگویند: "لیستی داریم از چندین هزار نفر متقاضی و چون اولویّتها به نحوی است که فُلان و بنا به قانون بَهمان ...شرط سنّی باید X باشد و جنسیِت XY و مدرک تحصیلیتان N و حراست آن گفته و حسابداری این گفته ..." الی آخره! و آخرش هم چیزی دستگیرت نمیشود!خیلی وقتها هم شده که به این حقیر رو زدهاند که: "شما، آن طرفها، آشنا نداری...؟" و اینطوری مثلاً خواستهاند میانبُر بزنند به کوی دوست! من هم که البتّه نازکدل! روی احدی را زمین نمیاندازم، چه برسد به نورچشمهایم ... .
غرض از نوشتن این پُست، ثبت نام این عشّاق اهل بیت علیهم السّلام است، برای خدمتگزاری حضرت امام رضا علیه السلام، که البتّه بدون محدودیّت سنّی و جنسیّتی و فارغ از سطح مدرک تحصیلی است؛ ساکنین تمام شهرها هم در اولویّت یکسان هستند، بدون تبعیض!
فقط قبلش، به عنوان معرّفی و یا توافقنامه و یا EULA و یا هرچیزی که دلتان میخواهد، چند کلمه حرف حسابِ این برادر کوچکتان را گوش کنید:
حرف حساب یکم: یادتان هست آیه شریفه 169 سوره مبارکه آل عمران را؟
وَلاَ تَحْسَبَنَّ الَّذِینَ قُتِلُواْ فِی سَبِیلِ اللّهِ أَمْوَاتًا بَلْ أَحْیَاء عِندَ رَبِّهِمْ یُرْزَقُونَ
هرگز کشتهشدگان در راه خدا را مرده مپندارید، بلکه زندهاند و در نزد پروردگارشان روزی میخورند ...
و میدانید که حضرت امام هشتم علیه السلام، افضل شهدا هستند و قطعاً از اشرفِ زندگان و روزیخوران نزد پروردگار مهربان... . اگر ذرّهای در این مورد شک کنیم، شیعه بودنمان نقص دارد!
حرف حساب دوم: من، حرم و محدوده خدمتگزاری به حضرت ثامنالائمه علیهم السلام را فقط همان فضای محصور در چهاردیواری نمیدانم که لزوماً باید با بازرسی بدنی واردش شوید. من، سرتاسر رُبع مسکون این کره خاکی (و بلکه همه گیتی) را حرم، قلمرو حکومت و سرزمین تحت اشراف حضرتش میدانم، شما غیر از این فکر میکنید؟!
حرف حساب سوم: خدمتگزاری امام رضا علیهالسلام، فقط چوبپر دست گرفتن و ویلچر هُل دادن و دربانی و کفشداری و امثال آن نیست؛ گرچه هرکدام به جای خود تلاشی مقدّس و فعالیّتی لازم است، ولی به نظر شما، سرزمین تحت حکومت حضرت عالم آل محمّد صلوات الله علیهم اجمعین، فقط اینها را میخواهد؟!
حرف حساب چهارم: فرض بفرمایید قلب و دیدهمان بصیر شده و حضرتش را چنانچه هست، بر مسند حکومت و ولایت ببینیم؛ حضرت امام علی بن موسی علیهما السلام، حکیمانه و عادلانه فرمانروایی میکنند و میدانیم که از لوازم عدالت، گذاشتن هر چیزی سر جای خودش است. به نظر شما، به حکومت و ریاست حضرتش زیبنده است که یک "پزشک" و یا "معلّم" و یا "وکیل" را به جاروکشی بگُمارد و یک "روحانی" یا "وزیر" یا "صنعتگر"را به کفشداری؟ آری! حقیر هم مانند شما میدانم که هرکدام از این خدمتها در محضر آن مولا، مایه فخر و امتنان است، ولی اگر حرمش را همانطور که گفتم به گستره جهان، وسیع ببینیم چه؟
حرف حساب آخر:
پزشک گرامی! مطبّ تو، گوشهای از حرم امام رضا علیه السلام است، همانجا خادمی حضرتش را بکن ... خواستی خالصتر و ملموستر نوکریش را بکنی، همان 12 ساعت در هفته را که عشقت میکشد اختصاص دهی به خدمت حضرت، توی مطبّت بنشین، و شیعیان حضرتش را رایگان بپذیر ... باور کن امام، این خدمت را از تو بهتر قبول میکند ...
استاد عزیزتر از جان! کلاس درس تو ....
قاضی ارجمند! محکمه قضاوت تو ...
وزیر محترم! وزارتخانه تو ...
بانوی خانهدار گرامی! خانه تو ...
هنرمند فرهیخته! نگارخانه تو ...
کاسب نازنین! مغازه تو ...
روحانی مکرّم! و یا وکیل معظّم! دفتر کار تو ...
و جوان نازنین! اتاق شخصی تو ...
خوب! با قبول این شرایط، حالا ثبت نام میکنیم برای خادمی حضرت! عرض کردم هیچ محدودیّتی در ظرفیّت پذیرش نداریم! با هر جنسیّت و تحصیلات و سنّ و شغل و ...! از همین لحظه هم شیفت کشیکتان شروع میشود تا آخر عمر، حضور و غیاب هم در لیست آن بالا، لوح محفوظ، ثبت میشود ...
هر که دارد سر همراهی ما ... بسم الله ...
و میدانید که حضرت امام هشتم علیه السلام، افضل شهدا هستند و قطعاً از اشرفِ زندگان و روزیخوران نزد پروردگار مهربان... . اگر ذرّهای در این مورد شک کنیم، شیعه بودنمان نقص دارد!
حرف حساب دوم: من، حرم و محدوده خدمتگزاری به حضرت ثامنالائمه علیهم السلام را فقط همان فضای محصور در چهاردیواری نمیدانم که لزوماً باید با بازرسی بدنی واردش شوید. من، سرتاسر رُبع مسکون این کره خاکی (و بلکه همه گیتی) را حرم، قلمرو حکومت و سرزمین تحت اشراف حضرتش میدانم، شما غیر از این فکر میکنید؟!
حرف حساب سوم: خدمتگزاری امام رضا علیهالسلام، فقط چوبپر دست گرفتن و ویلچر هُل دادن و دربانی و کفشداری و امثال آن نیست؛ گرچه هرکدام به جای خود تلاشی مقدّس و فعالیّتی لازم است، ولی به نظر شما، سرزمین تحت حکومت حضرت عالم آل محمّد صلوات الله علیهم اجمعین، فقط اینها را میخواهد؟!
حرف حساب چهارم: فرض بفرمایید قلب و دیدهمان بصیر شده و حضرتش را چنانچه هست، بر مسند حکومت و ولایت ببینیم؛ حضرت امام علی بن موسی علیهما السلام، حکیمانه و عادلانه فرمانروایی میکنند و میدانیم که از لوازم عدالت، گذاشتن هر چیزی سر جای خودش است. به نظر شما، به حکومت و ریاست حضرتش زیبنده است که یک "پزشک" و یا "معلّم" و یا "وکیل" را به جاروکشی بگُمارد و یک "روحانی" یا "وزیر" یا "صنعتگر"را به کفشداری؟ آری! حقیر هم مانند شما میدانم که هرکدام از این خدمتها در محضر آن مولا، مایه فخر و امتنان است، ولی اگر حرمش را همانطور که گفتم به گستره جهان، وسیع ببینیم چه؟
حرف حساب آخر:
پزشک گرامی! مطبّ تو، گوشهای از حرم امام رضا علیه السلام است، همانجا خادمی حضرتش را بکن ... خواستی خالصتر و ملموستر نوکریش را بکنی، همان 12 ساعت در هفته را که عشقت میکشد اختصاص دهی به خدمت حضرت، توی مطبّت بنشین، و شیعیان حضرتش را رایگان بپذیر ... باور کن امام، این خدمت را از تو بهتر قبول میکند ...
استاد عزیزتر از جان! کلاس درس تو ....
قاضی ارجمند! محکمه قضاوت تو ...
وزیر محترم! وزارتخانه تو ...
بانوی خانهدار گرامی! خانه تو ...
هنرمند فرهیخته! نگارخانه تو ...
کاسب نازنین! مغازه تو ...
روحانی مکرّم! و یا وکیل معظّم! دفتر کار تو ...
و جوان نازنین! اتاق شخصی تو ...
خوب! با قبول این شرایط، حالا ثبت نام میکنیم برای خادمی حضرت! عرض کردم هیچ محدودیّتی در ظرفیّت پذیرش نداریم! با هر جنسیّت و تحصیلات و سنّ و شغل و ...! از همین لحظه هم شیفت کشیکتان شروع میشود تا آخر عمر، حضور و غیاب هم در لیست آن بالا، لوح محفوظ، ثبت میشود ...
هر که دارد سر همراهی ما ... بسم الله ...
السّلام علیک، یا علیّ بن موسی الرّضا المرتضی ...
پریروز وقتی از حرم توی شلوغی خیابونا وسط زائرا و مجاورایی که برای زیارت آقا اومده بودن راه میرفتم و تلاش میکردم که به آدما برخورد نکنم دقیقا با خودم گفتم کاش حریم آقا رو مختصر نمیدیدم و سیطره شفاعت و لطفشون رو تا دم پنجره فولاد محدود ندیده بودم
حقیقتا سلام دادن به آقا از همین دورترین نقاط هم وقتی با اذن دخول باشه و طهارت و آمادگی، لطفش کمتر از کنار پنجره فولاد نیست
و چه بسا خدمت به مردم و همسایه خدمت به زائر آقا باشه
با این حساب بزرگواری کنید اسم ما رو هم واسه خدمتگزاری به آقا بنویسید...
از طرف ما
بسم الله........