فال مذهب!
شاعر، در آن وانفسای قدرتمندی مخالفین، سروده:
ای دل غـلام شـاه جـهان بـاش و شـاه بـاش پـیـوسـتـه در حـمــایـت و لـطـف اله بـاش
از خــارجـی هــــزار بـه یـک جـو نـمـی خـرنـد گو کـــوه تــا به کـــوه مـنــافـق سـپــاه بــاش
چـون احـمـدم شفیـع بـود روز رستـخـیـز گــو ایـن تـن بـلاکــش مـن پــر گـنــاه بــاش!
آن را که دوستی عـلی نیست کافر است گـــو زاهـــد زمــانــه و گــو شــیـخ راه بــاش
امـروز زنـده ام بـه ولای تـو یــا عــــــــلـی فـردا بـه روح پـــاک امــامــان گــواه بـاش
قبر امـام هـشتم و سلطــان دیـن رضـــــا از جــــان بـبـوس و بـر در ِ آن بــارگــــاه بـاش
دستـت نـمی رسد که بـچـینی گـلی ز شاخ بـــاری بـه گـلـــبـن ایــشــــان گـیــــاه بــاش
مــرد خــدا شـنــاس کـه تـقـوی طـلــب کـند خواهی سـپـیـد جامه و خـواهی سیـاه باش
[شاعر] طـریـق بـنـدگـی شـــاه پـیـشـه کـن وآنــگـاه در طــریـــق چــو مــــردان راه بـــاش
شاعر در آن گیر و دار شیعهکشی، سروده:
در مذهب ما کلام حق ناد علی است طاعت که قبول حق فتد یاد علی است
از جمله آفرینش کون و مکان مقصود خدا علی و اولاد علی است
شاعر در آن زمانه پر های و هوی صوفیان، سروده:
کجاست صوفی دجال فعل ملحد شکل بگو بسوز که مهدی دین پناه رسید
شاعر در آن روزگار سرد و خشک، سروده:
[شاعر] ز جان محبّ رسول است و آل او بر این سخن گواست خداوند اکبرم
و باز هم، از پای ننشسته، و غیرتمندانه سروده:
طالع اگر مدد کند، دامنش آورم به کف گر بکشم زهی طرب ور بکشد زهی شعف
...
[شاعر] اگر قدم زنی در ره خاندان به صدق بدرقه رهت شود همّت شحنه نجف
آری! شاعر سنّی است!!!
* در موزد غزل اولی، برایم مهم نیست که در نسخه مُثله شده غنی و قزوینی، حذفش کردهاند، و اربابان نشر، شمارگان این نسخه ابتر را میلیونی کردهاند! برایم مهم آن است که زمانی در دوره زندیه، فقط این غزل و یک غزل دیگر را در آرامگاه حافظ نقش کردند (ببینید) و در نسخه چاپ سنگی که مادرجانم دارد و مال سال 1330 است و نسخهای که پدرم دارد و چاپ انتشارات امیرکبیر در سال 1348 است و دو نسخه که خودم دارم، یکی با تصحیح دکتر تیمور برهان لیمودهی و یکی با تصحیح محمد بهشتی، این غزل برای راضی کردن برادران ناتنی، حذف نشده... و هست، کامل، و به همین زیبایی!
**خودش، روزگار الآن را پیشبینی کرده شاید! آخر خودش گفته بود:
رندان تشنه لب را آبی نمیدهد کس گویا ولیشناسان، رفتند از این ولایت
...
عشقت رسد به فریاد، گر خود به سان حافظ قرآن ز بر بخوانی، با چارده روایت
*** امروز، روز علی علیه السلام است، و شاید، بهترین روز بود که این بغض را بشکنم!
یا علی!
رندان تشنه لب را آبی نمیدهد کس گویا ولیشناسان، رفتند از این ولایت
...