درد بیدردی ...
شنبه, ۱۴ مرداد ۱۳۹۱، ۰۴:۰۶ ق.ظ
خدا جان سلام! امیدوارم حالت خوب باشد؛ اگر جویای احوال ما هستی، حالمان خوب است و ملالی نداریم بجز دوری شما ... و راستی، چه ملالی بزرگتر از این...؟
صَبَرْتُ عَلى عَذابِکَ فَکَیْفَ اَصْبِرُ عَلى فِراقِکَ ...
آهان، یادمان آمد خدا جان! ملال بزرگتر این است که پوستمان کلفت شده خدا جان! آنقدر کلفت که دردی را که علی علیهالسلام هم صبر بر آن نتوانست، ما اصلا حسش نمیکنیم!
خدا جان! میخواستم خیلی چیزها این سحر رمضان ازت بخواهم، ولی ... لطف کن و فقط پوست کلفتمان را بتراش!
مرد را دردی اگر باشد خوش است
درد بیدردی علاجش آتش است ...
قربان محبتت خدا جان!
پسنوشت: دقایق سوخته بعد از سحری خوردن، که خیلیها توی رودرواسی، خرج نماز شبشان میکنند، نشستهام و اینها را سیاه میکنم! برای شفایم دعا کنید ...
۹۱/۰۵/۱۴