هم از آفتاب

چو رسول آفتابم به طریق ترجمانی ----- پنهان از او بپرسم به شما جواب گویم

هم از آفتاب

چو رسول آفتابم به طریق ترجمانی ----- پنهان از او بپرسم به شما جواب گویم

هم از آفتاب

علم، رسمی سربه‌سر قیل‌است و قال
نه از او کیفیتی حاصل، نه حال
علم نبود غیر علم عاشقی
مابقی تلبیس ابلیس شقی
علم فقه و علم تفسیر و حدیث
هست از تلبیس ابلیس خبیث
هر که نبود مبتلای ماهرو
اسم او از لوح انسانی بشو
سینه‌ی خالی ز مهر گلرخان
کهنه انبانی بود پر استخوان
سینه‌ی خود را برو صد چاک کن
دل از این آلودگی‌ها پاک کن...

آخرین مطالب

پربیننده ترین مطالب

مطالب پربحث‌تر

آخرین نظرات

  • ۳۰ مرداد ۹۴، ۱۷:۱۶ - فاطمه سلام

پیوندها

سه چهار ماهی هست که برای خلاصی از اضافه وزن وحشتناکی که داشتم، دست به دامن رژیم و ... شدم و بحمدالله تا امروز موفقیت‌هایی نصیبم شده! حالا چقدر موفق بوده‌ام رو شاید یه روزی گفتم! فقط همین‌قدر بدونید که به همه همکارا قول دادم که وقتی وزنم دو رقمی شد، یه شیرینی اساسی بهشون بدم! یعنی وزن دورقمی اینطور برام آرزو شده!!!

بگذریم، غرض از این مقدمه این بود که این مدت، با راهنمایی اطبای سنتی عزیزتر از جان، و البته تجارب شخصی خود خودم (!)، به نتایج و تجارب ارزشمندی دست پیدا کردم که به مرور توی همین جریده، به اطلاع شما عزیزان خواهم رسوند.

برای شروع بد نیست به یکی از مصیبتهایی اشاره کنم که در ماه مبارک رمضان هرسال، حسابی این تن فربه ضعیف (!) را رنجور می‌کرد: تشنگی! یادم نمیاد هیچوقت موقع روزه‌داری، از گرسنگی اذیت شده باشم، ولی تشنگی همیشه امونم رو می‌برید، تا این که امسال به لطف خدا، به دستورالعملی رسیدم که واقعا معجزه کرد و در مورد خودم و هرکس از اطرافیان که امتحان کردم، خیلی خوب جواب داد. واقعا دیگه از اون رنج ظاقت‌فرسای تشنگی خبری نیست؛ گرچه لطف و صفای روزه‌داری به گشنگی و تشنگیه، ولی این دستورالعمل مخصوصا در مورد کسانی که اون مشقت خدای نکرده ممکنه باعث روزه‌خوری‌شون بشه، خیلی مفیده. و اما اصل مطلب:

یکم: با یک خرما و یک لیوان آب ولرم افطار بفرمایید، و اکیدا توصیه می‌شود در حین خوردن افطاری، (و همچنین تمام وعده‌های غذایی) به همراه غذا آب نخورید.
دوم: وعده افطاری را بسیار خلاصه و سبک برگزار کنید، مقداری سوپ و نان و پنیر و سبزی بهترین گزینه است.
سوم: یکی دو ساعت بعد از افطاری، دو یا سه لیوان آب بنوشید
چهارم: یک ساعت قبل از خواب، وعده شام را میل فرمایید؛ یعنی غذای مقوی و سنگینی که می‌خواهید برای سحری مصرف کنید، به آن وعده موکول کنید. باز هم تاکید می‌کنم همراه غذا آب ننوشید
پنجم: یک ساعت بعد از شام، یکی دو لیوان آب بنوشید
ششم: برای سحری، ابتدا آب و یا مایعات (آب میوه‌های طبیعی، شربت و ... مجاز است) میل کنید و مطلقا مطلقا در وعده سحر، چای ننوشید.زیرا چای بسیار مدر (ادرار آور) است و به سرعت تمام آب بدن را در همان صبحگاه روزه‌داری دفع می‌نماید
هفتم: غذای سحر را که به عنوان شام میل نموده‌اید، پس در هنگام سحر، این وعده را به خوردن فقط و فقط سالاد و میوه و سبزیجات و مایعات (غیر چای) اختصاص دهید. فیبر موجود در سالاد و میوه، آب را به مدت طولانی در خود نگه‌داشته و جلوی تشنگی را می‌گیرد.
هشتم: مصرف گوشت در سحر ممنوع است، در میان مواد غذایی، هضم گوشت، بیشترین سوخت و ساز آب را داراست.
نهم: سالاد سحری را تا می‌توانید کم نمک میل کنید.
و دهم: نونهالان و کسانی که ضعیف‌تر هستند، تا جایی که امکان دارد فعالیتهای جاری را به شب موکول نموده و روزها، استراحت کنند.

این دستور غذایی، فقط به شرط چاقو! امتحانش کنین! بعد خبر خیرش رو بهم بدین!

<
میرمحمد
۱۳ مرداد ۹۱ ، ۱۷:۲۷ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳ نظر

این روزها، معرکه امتحان الهی و معلوم شدن مرد و نامرد است ... رمضان مردادی ...

خدا به خودش مبارک می‌گوید با این بندگانش ...

وقتی دست آدم می‌ایستد و فقط دل می‌نویسد، از "مرد روزه‌دار" که می‌بینی که پای تنور داغ، نان خلق الله را در‌ می‌آورد، و برای التیام عطش، دستمال خیس را روی سر و دوشش می‌اندازد ..

و از "زن روزه‌دار" که در آفتاب سوزان، با چادر مشکی، کودکش را بغل می‌کند و می‌دود و می‌دود تا خانه‌ای و خانواده‌ای را بگرداند ...

بهشت، گوارایتان بندگان مبارک و متبرک خدا ....

<
میرمحمد
۱۳ مرداد ۹۱ ، ۱۶:۴۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۴ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

چو غلام آفتابم هم از آفتاب گویم   نه شبم نه شب‌پرستم که حدیث خواب گویم
چو رسول آفتابم به طریق ترجمانی   پنهان از او بپرسم به شما جواب گویم
به قدم چو آفتابم به خرابه‌ها بتابم   بگریزم از عمارت سخن خراب گویم
به سر درخت مانم که ز اصل دور گشتم   به میانه قشورم همه از لباب گویم
من اگر چه سیب شیبم ز درخت بس بلندم   من اگر خراب و مستم سخن صواب گویم
چو دلم ز خاک کویش بکشیده است بویش   خجلم ز خاک کویش که حدیث آب گویم
بگشا نقاب از رخ که رخ تو است فرخ   تو روا مبین که با تو ز پس نقاب گویم
چو دلت چو سنگ باشد پر از آتشم چو آهن   تو چو لطف شیشه گیری قدح و شراب گویم
ز جبین زعفرانی کر و فر لاله گویم   به دو چشم ناودانی صفت سحاب گویم
چو ز آفتاب زادم به خدا که کیقبادم   نه به شب طلوع سازم نه ز ماهتاب گویم
اگرم حسود پرسد دل من ز شکر ترسد   به شکایت اندرآیم غم اضطراب گویم
بر رافضی چگونه ز بنی‌ قحافه لافم   بر خارجی چگونه غم بوتراب گویم
چو رباب از او بنالد چو کمانچه رو درافتم   چو خطیب خطبه خواند من از آن خطاب گویم
به زبان خموش کردم که دل کباب دارم   دل تو بسوزد ار من ز دل کباب گویم
میرمحمد
۱۳ مرداد ۹۱ ، ۱۶:۲۱ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۸۹ نظر