فرزند ما، آیینه ما
بزرگترین دغدغهی خانوادههای متدین، دغدغهی تربیت دینی فرزندانشان است؛ نگرانی بهجا و شایسته که شرایط امروز جامعه (یا بهتر بگوییم جامعهی امروز) به آن دامن میزند.
غرض از طرح این مطلب، تعرّض به گوشهای از مسائل فراوان و قابل بحث در حوزهی تربیت دینی (و بهتر است بگوییم تربیت اسلامی) است؛ مهمترین اصل تربیت که متأسّفانه مغفول مانده و خانوادهها کمتر به آن توجّه دارند: فرزندان آیینهی ما هستند ... .
فرمودهاند که مردم را بخوانید، با غیر زبانهایتان.* یعنی اصلیترین عامل دعوت و هدایت، رفتار مناسب و الگوسازی خودمان برای دیگران است که بدیهی است این «دیگران» شامل خانواده و فرزندانمان هم میشود.
فرزندان صدای وعظ ما را نمیشنوند، بلکه به ما نگاه میکنند و میآموزند! و این نگاه کردن و آموختن خیلی پیچیدهتر از آن چیزی است که در ظاهر میبینیم!
پدر، متدیّن و مذهبی، شاکی است از این که با وجود علاقهمندی من به نماز و مسجد و ... فرزندم رغبتی به نماز نشان نمیدهد ... . همه چیزش خوب است، فقط پایبند نماز نیست. مادر، گلایه میکند که من همیشه محجّبه بودهام، به چادرم عشق میورزم و حتّی یک تار مویم را نامحرم ندیده است؛ امّا نمیدانم چرا دخترم میلی به چادر ندارد ... . خیلی خوشاخلاق و مقیّد به نماز است، امّا از چادر فراری است.
به نظر، همه چیز مرتّب است و الگوسازی شایستهای هم صورت گرفته است! ولی چرا این تفاوت بین والدین و فرزند؟!
بیایید یک بار دیگر، دقیقتر به این «الگو» نگاه کنیم! وقتی رفتار و گفتار این پدر و مادر عزیز را بیشتر بررسی میکنیم، میبینیم این بزرگواران، خواسته یا ناخواسته، خطکشی برداشتهاند و گزارههای شرعی و اخلاقی را دستچین کرده و مطابق نظر «عقل» و میل «قلب»شان، به برخی متعبد شدهاند! قاعدتاً تعدادی از گزارههایی که با نظر و میل جور در نیامدهاند، از ستون «خوبان» به ستون «بدان» منتقل شدهاند و جایی در زندگیشان ندارند! مثال میزنیم:
پدر، بسیار شائق به نماز اول وقت و مسجد، فوقالعاده مردمدار، خیلی مقید به حرام و حلال است؛ امّا گاهی دروغ مصلحتی (!) میگوید، غیبت آدمهای نااهل (!) را میکند، بعضی وقتها تند میشود و حواسش به حرمت خانواده نیست و ... .
مادر، چادری و بسیار متحفّظ، اهل صلهی رحم، گشادهدست در انفاق و کارهای خیر؛ امّا گاهی بددل و بدبین، اهل تجمّل و تبذیر و خودنمایی برای حفظ آبرو (!) است و برخی اوقات هم یواشکی دست در جیب حاج آقا میکند!
و میبینی که فرزند، بسیار مؤدب، درسخوان، اهل جلسه و دعا، ولی نمازش گاهی قضا میشود، در میهمانی و مسافرت از چادر خوشش نمیآید و ... .
آری! فرزند به نماز و چادرمان نگاه نمیکند! بلکه این خطکشی را میآموزد! او هم یاد میگیرد که رعایت «مصلحت» و «منفعت» ظاهری، اولویت دارد بر «تعبّد» و «اطاعت» ... .
برای هدایت و تربیت فرزندانمان، اول خودمان را تربیت کنیم! اجازه میدهید قدری تندتر بگویم؟! نه! من جسارت نمیکنم! خودتان به قرآن کریم، این «هدیً للناس» مراجعه فرمایید و آیه صد و پنجاهم سورهی مبارکهی نساء را مطالعه فرمایید ... . امید که من و شما مصداق آن نباشیم ... .
اینها را نوشتم، بیشتر برای این که خودم حواسم باشد باید اول «خودم» را بسازم ... . و من الله التوفیق!
* قالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) کُونُوا دُعَاةً لِلنَّاسِ بِغَیْرِ أَلْسِنَتِکُمْ لِیَرَوْا مِنْکُمُ الْوَرَعَ وَ الِاجْتِهَادَ وَ الصَّلَاةَ وَ الْخَیْرَ فَإِنَّ ذَلِکَ دَاعِیَةٌ
الکافی، ج2، ص78؛ وسائلالشیعة، ج1، ص76؛ وسائلالشیعة، ج15، ص246
--------
خبرگزاری محترم فارس، این یادداشت حقیر را بازنشر فرموده است.