هم از آفتاب

چو رسول آفتابم به طریق ترجمانی ----- پنهان از او بپرسم به شما جواب گویم

هم از آفتاب

چو رسول آفتابم به طریق ترجمانی ----- پنهان از او بپرسم به شما جواب گویم

هم از آفتاب

علم، رسمی سربه‌سر قیل‌است و قال
نه از او کیفیتی حاصل، نه حال
علم نبود غیر علم عاشقی
مابقی تلبیس ابلیس شقی
علم فقه و علم تفسیر و حدیث
هست از تلبیس ابلیس خبیث
هر که نبود مبتلای ماهرو
اسم او از لوح انسانی بشو
سینه‌ی خالی ز مهر گلرخان
کهنه انبانی بود پر استخوان
سینه‌ی خود را برو صد چاک کن
دل از این آلودگی‌ها پاک کن...

آخرین مطالب

پربیننده ترین مطالب

مطالب پربحث‌تر

آخرین نظرات

  • ۳۰ مرداد ۹۴، ۱۷:۱۶ - فاطمه سلام

پیوندها

او هم آدم است

يكشنبه, ۵ شهریور ۱۳۹۱، ۱۰:۰۳ ب.ظ
 
چادرش را مرتب کرد و رویش را گرفت ولی باز هم سکوت ...پرسیدم: "خوب چرا حرفی نمی‌زنین؟ مگه نمی‌خواستین در مورد موضوع مهمی حرف بزنین؟ سراپا گوشم!" مِنّ و مِنّی کرد و باز همان نگاه ملتمسانه به مادرش ... . و برای چندمین بار، نگاه شماتت‌بار مادر و غر و لند زیر لب که "خودت بگو ملیحه! بگو چه دست گلی می‌خوای آب بدی!" دختر امّا باز سکوت کرد و من هم به هیچ رقم نتوانستم یخش را باز کنم؛ آخر از سر استیصال، همان نگاه پرالتماس را من به مادرش کردم که اقلاً شما بگو چه شده!
بالاخره  مادر به حرف آمد و شش‌دانگ حواسم را جمع کردم که مبادا کلمه‌ای نشنیده، روی زمین بیفتد و گم شود:
"دختره خیره‌سر، دو ماهه حامله‌ست، عزا گرفته و روز و شب کارش شده نق زدن که مامان! یه دکتر خوب پیدا کن برم بندازمش؛ هرچی هم بهش می‌گم نکن دختر! خدا قهرش میاد..."
همین سه چهار جمله، طلسم سکوت دختر را شکست:
"ببینید آقا، من یه پسربچه دو ساله دارم، حالا ناخواسته این اومده و به هیچ وجه آمادگیش رو ندارم! هیچکس نیست به این مامان من حالی کنه که اگه اومدن اون بچه ناخواسته باعث بشه من به شوهرم و "امیرعلی" کمتر برسم که بدتره! بابا! من نمی‌تونم با وجود یه بچه‌ای که تازه از شیر گرفتمش، یکی دیگه داشته باشم ... به خدا قوز بالا قوزه! سخته! خیلی سخت! می‌فهمین؟"
من: آره، می‌فهمم، واقعا سخته!
"خوب! همین! شما درک می‌کنی و می‌فهمی! ولی اینا نمی‌فهمن! من نه بنیه دارم،‌ نه حوصله! میرم میندازمش، بعدشم فوقش دیه و استغفار و خلاص! خدا می‌بخشه دیگه! نمی‌بخشه؟!"
من: نمی‌دونم! آره! شاید ببخشه!
"خدا خیرتون بده که همینو می‌گین! من که هرچی به اینا می‌گم،‌ گوش نمی‌کنن!"
من: ممنون! حق با شماست!
مادر، نگاهی از سر تأسّف به من انداخت و ناامید از این که از دست من هم برای متقاعد کردن دخترش کاری بربیاید، آه عمیقی کشید و عزم رفتن کرد، دختر هم شادمان از این که برای اقناع مادرش، حجّت دیگری هم پیدا کرده، نگاه شادمانه‌ای به من کرد و نیم‌خیز شد ...
توی چشمهای مادر نگاهی کردم و گفتم: "ببخشید، میشه یه داستانی رو بگم، بشنوین و برین؟"
لحن و نگاهم طوری بود که مادر، به خیال این که می‌خواهم به سقط بچه، متقاعدترش کنم، نگاه پرسرزنش دیگری به من کرد و دختر با گفتن "البته! بفرمایید!" استقبال کرد.
...
دو سال پیش، خدای مهربون، اراده کرد به یکی از بنده‌های خوبش دو تا دسته‌گل قشنگ بده، فرشته مأمور بچه‌رسانی که حوصله رفت و آمد نداشت، نی‌نی‌ها رو برداشت و راهی شد که هر دوتا رو یک دفعه، دوقلو، بذاره توی دامن اون بنده! امّا بنده خوب خدا، بنیه ضعیف و حوصله کمی داشت! پس خدای مهربون -مهربونتر از هر مادر- به حقّ بنده خوبش رحمت بیشتری کرد و به فرشته‌ مأمور بچه‌رسانی امر کرد دست نگه داره! و چیزی در گوشش گفت: "فرشته جان! هر دو را یک باره نبر! یکی یکی! تو که نمی‌دانی بزرگ کردن هم‌زمان دو نوزاد، چقدر سخت است! یکی را ببر، و وقتی آن یکی کمی از آب و گل درآمد، دومی را ..."
...
قطره اشکی که ملیحه با گوشه چادرش پاک کرد و لبخند رضایت مادرش، علامت خوبی بود برای موفقیّت من در نجات جان یک "انسان" ...
------------------------------------------------------------------
اشتباه من و شما این است که لحظه به دنیا آمدن بچه را، لحظه‌ای می‌دانیم که از بدن مادر جدا می‌شود ... امّا واقعیت این است که به مجرّد انعقاد نطفه، آن بچه به دنیا آمده و اراده خالق مهربان به "بودنش" تعلّق گرفته! فقط چون بیش از حد کوچک و ناتوان و بی‌دفاع است، نُه ماهی میهمان رحم گرم مادر است تا اندکی رشدش کاملتر شود و اقلا بتواند برای بیان احساسش گریه کند ...
جنین، همان نوزاد است ... و البتّه مظلوم‌تر و بی‌دفاع‌تر ... چون عرضه همان گریه کردن را هم برای ابراز دردش و گرفتن حقّش ندارد ... .

سایت گرامی صراط‌نیوز، این مطلب را بازنشر داده است.
 
<
۹۱/۰۶/۰۵ موافقین ۰ مخالفین ۰
میرمحمد

مشاوره

خاطرات

نظرات  (۱۴)

هر نوزاد با این پیام به دنیا می آید که : خدا هنوز از انسان نا امید نشده...
متنو که کامل خوندم یاد این جمله افتادم...نیدونم چرا
موفق باشید
پاسخ:

و ای کاش، پدر و مادر این پیام را می فهمیدند ...
ممنون از لطفتان ...
التماس دعا ...
بیچاره نی نی !
قدرت خدا رو برم با این هدیه دادناش،هعی
پاسخ:

بیچاره مامان نی‌نی! که خودش رو از یک ضامن بهشت محروم می‌کنه ...
سلام...

بابا چه قلمی داری؟؟؟

لذت بردم...

یک بوسه میدی
پاسخ:
سلام سیدجان
شما که استاد من حقیر هستی ... نظر لطف و بزرگواریتان است!
این هم تقدیم شما:
شاد و موفق باشی
التماس دعا
سلام

بروزم...


رفتم مرغ خریدم ! یه دفه یه گدایی اومد جلومو گرفت گفت

مبارک باشه شیرینییشو نمیدی ؟


پاسخ:

سلام، بنده خدا شیرینی می‌خواسته، این گلها رو کجای دلش بذاره؟!
سلام و تشکر از لطف شما
مطلب شما در پایگاه خبری تحلیلی صراط نیوز منتشر شد
لینک مطلب شما در صراط:
http://www.seratnews.ir/fa/news/76794/%D9%81%D8%B1%D8%B2%D9%86%D8%AF%D8%A7%D9%86-%D9%87%D8%AF%DB%8C%D9%87-%D8%AE%D8%AF%D8%A7%D9%88%D9%86%D8%AF
با تشکر
پاسخ:
سلام
ممنون از حسن عنایتتان
التماس دعا ...
میگم این صراط نیوز اگه شما رو نداشت چیکار میکرد؟
پاسخ:

سلام
من اگر به لطف خدای مهربان، دوستانی مانند "صراط" و "گلدان شمعدانی" را نداشتم، چه می‌کردم؟
من به این مهرسکوت
من به این تاریکی
من به ما
من به فرسودگی ذهن خودم معترضم
که چرا شوق آغاز مرا
و منی چون من را
ز خودم دزدیدند؟
به کجا برگردم؟
حق برگشتن را ز تنم دزدیدند...
سفرآیینه هم رنگی نیست
خواب رنگین مرا دزدیدند
به کجا برگردم؟
حق برگشتن را ز تنم دزدیدند...

بچه هه میخواد بیاد چیکار؟ما اومدیم خبری نبود....
پاسخ:

آمدنش شاید، بهترین خبر باشد، برای دنیا ...
راستی اینجا جای از این قبیل اعمال نیست بنده ی خدا....کیف کردین مثه خودتون حرف زدم!!!بوس بالا رو گفتم برادر!
پاسخ:

ممنون از عنایتتان، و ممنون از راهنمایی‌تان ...
تکلیف اونایی که زنا زاده ان چی میشه؟باید سقط بشن؟
پاسخ:

سلام
تاوان گناه آن مرد و زن را، چرا طفل معصوم بدهد...؟ او هم آدم است ...
راس میگه اونم آدمه!
باید بیاد تو دنیا!
بیاد که بشنوه با چه خفتی متولد شده! و تاوان یه گناهه کبیره اس!
بیاد که بدونه با تنفر زاییده شده و هیچکس منتظرش نبوده!
بیاد گناه مادرشو! جورشو بکشه....بیاد مدال افتخار مادرش شه! بیاد پدرشو پیدا کنه!
بیاد انگشت نمای مردم شهر شه...
واقعا خودشم اگه بدونه دوس داره بیاد؟
میگن! آدمه بذار بیاد!
پاسخ:
سلام دوست عزیز، ممنون که آمدید و سپاس بیشتر برای نقد و نظرتان!
پسر و دختری گناه می‌کنند، باعث ننگی می‌شوند و نام و آبرو را به باد می‌دهند، همه این‌ها درست، ولی چه کسی باید تاوان دهد؟ موجود بی‌گناهی که حتّی چشم معصومش، دیده نمی‌شود که ترحّمی را برانگیزد و دست و پایی شکل نگرفته، که تقلّایش برای حفظ حیات دیده شود ...؟
آری! ممکن است آن طفل، انگشت‌نما و جورکش شود، ولی ممکن هم هست که شرافتمندانه زندگی کند و عاقبت بخیر شود ... همه، به خود ما بستگی دارد ... کوتاهی احتمالی ما دلیل نمی‌شود، حقّ حیاتش را از او بگیریم ...
باز هم از حضور و قلم رنجه کردنتان بسیار ممنونم
التماس دعا ...
سلام
مطلب زیبای شما در وبلاگستان سایت ناترینگ منتشر شده است .
با لینک کردن سایت ، ما را یاری نمایید
با تشکر
مدیریت سایت
پاسخ:

سلام، با تشکر از محبت و حسن عنایتتان
التماس دعا ...
به دلمان نشست اخوی!الان یه جواب توپ ندارم برم فک کنم بعد میام حالگیری....
پاسخ:

سلام، از دل برآمده لابدّ! ممنون از محبّتتان، التماس دعا ...
کلا تشکر میکنین...
پاسخ:

نه! گاهی هم تقدیر!
ما آبستن امید فراوان بودیم...ای دریغا که به روزگار ما کودکان مرده به دنیا می آیند! دنیا خراب تر از اونیه که خبری شادش کنه...
پاسخ:

و باز هم، نو شدن زمین در بهار و شکافتن پوست زمخت درخت با شکوفه‌ها، امید را بشارت می‌دهند ...

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">